پیوندهای اجتماعی

peikekhavarorg

مقالات پیک خاور

نوشته: دکتر محمد شریف، استاد حقوق بین الملل
دوستان گرامی
به نظر می رسد که دولت کنونی در مقایسه به ویژه با دولت پیشین تا کنون ولو به طور نسبی ، سات خارجی روشن تری را به اجرا ئهاده و در عرصه بین المللی موفق تر عمل کرده است . نماد این موفقیت را می توان در وهله نخست در تنش زدائی با دول همجوار و به ویژه عربستان مشاهده کرد و در وهله بعد و به مراتب مهم تر ، عضویت ایران در دو تشکل بین المللی است که نظم نوین جامعه بین المللی چند قطبی را بشارت می دهند ، یعنی سازمان همکاری های شانگهای و بریکس .
در مورد نخست ، ایجاد و تعمیق تنش بین ایران و دول همجوار توسط امریکا و زائده صهیونیستی اش با دهه ها تبلیغ ایران هراسی دامن زده شد و گسترش یافت . بازدارندگی دفاعی ایران که هدف اصلی آن مقابله با تکرار سناریوی ناتوئی ( به محوریت امریکا ) لیبی ، عراق ، سوریه ، افغانستان ، و ... در ایران بود ، محور اساسی سیاست ایران هراسی را تشکیل می داد که توسط امواج سهمگین رسانه های تحت کنترل امریکا و زائده صهیونیستی اش ومتحدان اروپائی شان به آن به شدت دامن زده می شد . اجرای این سناریوی تراژیک در کشورهای قربانی فوق که با ارتکاب جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت در کشورهای فوق شکل گرفت ، اجرائی شدن بخشی از استراتژی امریکا در منطقه بود که توسط وزیر خارجه جرج دبلیو بوش با عنوان " تغییر در جغرافیای منطقه و ایجاد خاورمیانه نوین " علنی شد . بخشی از این استراتژی تبدیل جغرافیای سیاسی کرانه شمالی خلیج فارس و دریای عمان که تحت حاکمیت دیرینه ایران قرار دارد به وضعیت جغرافیای سیاسی کرانه جنوبی آن است که مستلزم تجزیه و گسیختگی سرزمینی ایران و تبدیل آن به چند کشور ذره ای مشابه جغرافیای سیاسی کنونی کرانه جنوبی خلیج فارس و دریای عمان است . راه اندازی جنگ داخلی بین سران دست نشانده ایران قطعه قطعه شده ، نتیجه محتوم تغییر در جغرافیای سیاسی خلیج فارس و دریای عمان به شرح فوق است . سیاست خارجی تنش زدائی ایران با دول همجوار و اعاده رابطه دیپلوماتیک بین ایران و عربستان ، راهبرد امریکا و زائده صهیونیستی اش را در مورد خلیج فارس و دریای عمان با تهدید جدی مواجه ساخته است و بی گمان از سوی متضررین از همسوئی ایران و دول واقع در کرانه جنوبی خلیج فارس و دریای عمان با مخاطرات جدی جهت اعاده جو ایران هراسی مواجه خواهدشد . این مخاطره همچنین از سوی عوامل داخلی در ایران که همان مباشرین تهاجم به اماکن دیپلوماتیک و کنسولی عربستان در ایران اند و موجب قطع روابط دیپلوماتیک بین دو کشور شدند نیز مطرح است و نقطه امید امریکا و زائده صهیونیستی اش برای به شکست کشاندن تنش زدائی کنونی تشکیل می دهد .
نماد دیگر سیاست خارجی کنونی ایران ، عضویت در سازمان همکاری های شانگهای و بریکس است . که پرداختن به "سازمان بین المللی بریکس " موضوع اصلی این پست است .
در مورد بریکس به ایراد مخالفان آن می پردازیم که متوجه ماهیت حقوقی این سازمان بین المللی است . این ایراد که ابعاد رسانه ای گسترده ای نیز داشته ، اینگونه مطرح می شود که چون بریکس فاقد دبیرخانه به عنوان رکن اداری است و به این لحاظ فاقد کشور مقر برای محل استقرار دبیرخانه است ، پس حد اکثر یک " سازمان بین دولتی Intergovernmental Organisation " از جنس کشورهای عضو گروه 7 و یا گروه 20 که تنها دلیل وجودی شان کنفرانس های ادواری است و نه یک "سازمان بین المللی , International Organisation " . این ایراد به خودی خود امری شکلی است . اساسا پیشینه تاریخی سازمان های بین المللی دولت محور به ویژه در اروپا دلالت دارد که این سازمانها ابتدا از طریق گردهمآیی های دوره ای دولتهای اروپائی در مرکز سیاسی شان شکل گرفتند . کنگره وین ( 1814-1815) ، کنگره برلین ( 1878) ، کنگره پکن ( 1895) نمونه های این گردهمآیی ها بودند . کنسرت اروپا مرکب از چهار قدرت برتر روسیه ، اتریش ، پروس ، و بریتانیا نمونه شاخص تشکیل گردهمآیی هائی است که در ادامه به تشکیل جامعه ملل پس از جنگ جهانی اول و سپس سازمان ملل متحد پس از جنگ جهانی دوم انجامید . پیشینه امتیاز " وتو " (که به غلط از آن به عنوان " حق وتو " یاد می شود )، به امتیازاتی برمی گردد که دول قدرتمند در کنسرت اروپا برای خود قائل بودند . برخی از تحلیل گران حقوق بین الملل معتقدند که ناتوانی جامعه ملل در ممانعت از شکل گیری جنگ دوم جهانی به فقدان امتیاز وتو در این سازمان بین المللی برمی گردد و این تجربه موجب شد که در سازمان ملل متحد این امتیاز به دول قدرتمند که هر یک به تنهائی قادر بودند جهان را به ورطه جنگی دیگر بیفکنند ، داده شود . هر چند دلیل حمایت اتحاد شوروی از این امتیاز ، پاسداری از جامعه سوسیالیستی کشورها در برابر بلوک قدرتمند کاپیتالیسم مرکب از امریکا و بریتانیا و فرانسه بود . به این ترتیب در حال حاضر نه تنها بریکس ، بلکه سازمان همکاری های شانگهای نیز فرایند تکامل شکلی را طی نکرده اند ، در حالیکه از حیث ماهوی مبشر نظمی نوین در قالب یک سازمان بین المللی جهانی اند که در فرایند تکاملی تدریجی خود مستعد ادغام و قرار گرفتن در عرض سازمان ملل متحد اند .
از حیث شکلی در حال حاضر بریکس فاقد رکن اداری و به تبع آن فاقد سازو کار ضروری برای تعیین دبیرکل و همچنین فاقد کشور مقر ( مشابه جامعه ملل که مقر آن ژنو و سازمان ملل متحد که مقر آن نیویورک است ) برای استقرار دبیرخانه است . ایراد اساسی تر که مقدم بر فقدان دبیرخانه است و انتساب بریکس به یک سازمان بین المللی دولت محور را متعسر می کند ، فقدان شخصیت حقوقی بین المللی است . برای تعیین کشور مقر به منظور ایجاد و استقرار دبیرخانه بریکس ، ابتدا باید این شخصیت حقوقی از طریق انعقاد معاهده بین دول موسس سازمان بین المللی بریکس که اساسنامه این سازمان بین المللی خواهدشد ، شکل بگیرد ، تا با انتخاب دبیر کل از طریق ساز و کار مندرج در اساسنامه ، موافقتنامه مقر ( Headquarter Agreement ) بین بریکس و دولت میزبان دبیرخانه امضاء شود . چنین موافقتنامه ای بین سازمان ملل متحد و دولت میزبان یعنی امریکا منعقد شده که به کرات توسط امریکا نقض شده است .
در واقع سازمان همکاری های شانکهای و بریکس نسل نو سازمان های بین المللی اند که هر چند هنوز فرایند شکلی را طی نکرده اند ، لیکن اسناد تشکیل دهنده شان به روشنی دلالت دارد که از حیث ماهوی از تمامی ویژگی های شکل گیری یک سازمان بین المللی جهان شمول که قادر خواهدشد نظمی نوین را در جامعه بین المللی بشارت دهند ، برخوردارند . در عین حال باید توجه داشت که شکل گیری ماهوی یک سازمان بین المللی صرفا در گرو وجود دو عامل است ، نخست گردهمائی های دوره ای دولی که در صدد تشکیل یک سازمان بین المللی اند ، و دو دیگر معاهده ای که دلالت بر قصد و اراده شان جهت تحقق این امر است ، و بریکس هم اینک نیز این دو شرط مقدماتی را دارد .