پیوندهای اجتماعی

peikekhavarorg

مقالات پیک خاور


افشاگری بیسابقه اطلاعات بریتانیا درباره ی مخالفت لنین با تروریسم
متن از: "تاریخ اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و دموکراسی های خلق" The History of the USSR & the Peoples’ Democracies
نوشته ساعد تیموری

برای دیدن عکس های اسناد اطلاعات بریتانیا در این باره به کتاب منتشر شده در وبسایت sovinform.net مراجعه شود.


طبقات مرتجع، عوامل خود را به رده های بالای دستگاه امنیتی یک دولت مترقی و انقلابی منجنیق می کنند، عوامل ارتجاعی که نه برای سرکوب، بلکه برای برانگیختن قیام علیه دولت انقلابی دست به حملات تروریستی علیه غیرنظامیان می زنند. مورد تروریسم "سرخ" که در انقلاب اکتبر و جنگ داخلی رخ داد - حکمرانی تروریستی نشات گرفته از شبکه تروتسکی-زینوویف و نه از جناح لنین - نمونه ای از این موارد است. آنچه در ادامه می آید مستندی از این واقعیت در مورد دولت شوروی است. در مقاله ای دیگر، آشکار خواهد شد که جناح تروتسکی از طرف MI6 دست به چنین قتل های زنجیره ای زده است، زیرا اسناد اطلاعاتی آمریکا نشان می دهد که تروتسکی از مارس- آوریل 1918 یک عامل اطلاعات بریتانیا بوده است. _________________________________________________________________

دو گزارش مهم MI6 در آن زمان اظهارات واقعاً روشنگرانه ای را در مورد درگیری جناحی بین بلشویک ها بیان می کند. یکی از گزارش ها توسط دپارتمان اطلاعات سیاسی وزارت خارجه بریتانیا است که در اوایل سال 1919 نوشته شده است، و دیگری توسط سر رابرت همیلتون بروس لاکهارت - عامل برجسته ضد شوروی MI6 و سرکنسول بریتانیا در مسکو - در یادداشتی به وزیر امور خارجه و نخست وزیر سابق بریتانیا لرد بالفور. هر دو گزارش، درگیری اساسی میان جناح لنین و جناح تروتسکی را روشن می کند. همانطور که در گزارش اداره اطلاعات سیاسی آمده است:

اخیرا... شکاف بین حزب لنین از یک سو و حزب به رهبری تروتسکی و زینوویف از سوی دیگر شکل دیگری به خود گرفته است. شکاف هم در سیاست بین المللی و هم در سیاست داخلی است. (یادداشت در مورد دو گرایش در دولت شوروی، اداره اطلاعات سیاسی، وزارت خارجه، روسیه /020، 15 فوریه 1919. در: وزارت خارجه (1917-1918)، ص 58)

گزارش‌های MI6 ثابت می‌کنند که در حالی که ستون پنجم تروتسکی-زینوویف در حزب از تروریسم، توحش، خونریزی، کشتار جمعی بی‌گناهان، و اعدام‌های اجمالی، به علاوه رفتار دیکتاتوری متکبرانه و حملات سر سختانه به آزادی بیان و عقیده، تحت عنوان «سوسیالیسم» حمایت می‌کرد، لنین قاطعانه با چنین رفتارهای افراطی مخالف بود. در عوض، لنین و جناح او از زندانی کردن و همچنین مصادره اموال کسانی که فعالانه در فعالیت‌های ضد انقلابی خصمانه ضد شوروی شرکت داشتند حمایت می‌کردند - این دومی بسیاری از خانواده‌های نخبگان ضد شوروی (بورژوا، اشراف و غیره) را به افراد عادی تبدیل کرد. بدون شک، با مصادره اموال، بسیاری از نخبگان که به عوام تبدیل شده بودند، احتمالاً شروع به مرگ از گرسنگی کردند. اما چنین مرگ‌هایی را نمی‌توان به خودی خود به گردن جناح بلشویک‌های لنین انداخت، زیرا گرسنگی شدید شرط همه مردم عادی اروپای جنگ‌زده بود و نه فقط خانواده‌های بورژوا/اشرافی سابق در دولت تازه متولد شده شوروی. در واقع، همانطور که گزارش MI6 نشان می دهد، زمانی که این خانواده های گرسنه نخبگان روسی که به عام تبدیل شده بودند به سوئد پناه بردند، حتی این کشور (سوئد) نیز منابع کافی برای اسکان این افراد را نداشت. به خصوص در چنین شرایط وحشتناکی از گرسنگی دسته جمعی، مصادره و توزیع مجدد اموال نخبگان بر خلاف ترور وحشی تروتسکی تنها عادلانه بود. به هر حال، گزیده‌ای از گزارش‌های MI6 ذکر شده در زیر آمده است:

سیر وقایع در هر مرحله از رژیم بلشویکی نشان می‌دهد که قدرت واقعی بیش از پیش به دست ماجراجویان می‌رسد که یکی از آرزوهایشان غنی‌سازی و حفظ خود در قدرت است. این روند در تابستان گذشته به وضوح مشخص شد. سپس مشخص شد که دولت مرکزی، تحت کنترل لنین، به طور فزاینده ای برای کنترل کمیسیون فوق العاده تحت رهبری پیترز مشکل پیدا می کند. وظیفه مبارزه با ضدانقلاب، گمانه زنی و خرابکاری به کمیسیون فوق العاده سپرده شد که به معنای واقعی کلمه می توانست هر کسی را که ناخوشایند بود از سر راه براند. پس از سوء قصد به جان لنین در پایان اوت، کمیسیون فوق العاده در عیاشی وحشیانه از خونریزی غرق شد، که لنین، پس از بهبودی، بلافاصله سعی کرد جلوی آن را بگیرد. به نظر می‌رسد که تردیدی وجود ندارد که تأثیر لنین کمک کرد که ترور در مسکو کمتر وحشیانه شود در مقایسه با پتروگراد، جایی که زینوویف می‌توانست آزادانه به احساسات خود بازی کند. بنابراین، این نکته ای است که در آن, لنین نسبت به رهبران افراطی بلشویک، مانند تروتسکی و زینوویف، معتدل تر است. در عین حال باید به خاطر داشت که اگرچه لنین با اعدام های عمده مخالف بود، اما به همان اندازه طرفدار سرکوب بورژوازی با روش های دیگر بود که به سختی کمتر وحشیانه بود، مثلاً با مصادره کل دارایی آنها و زندانی کردن آنها در زندان، سر کوچکترین بهانه ای در صورت امتناع از کار برای دولت بلشویک. (یادداشت در مورد دو گرایش در دولت شوروی، اداره اطلاعات سیاسی، وزارت خارجه، روسیه /020، 15 فوریه 1919. در: وزارت خارجه (1917-1918)، ص 58)

سیاست بین‌المللی لنین با سیاست داخلی کنونی او پیوند نزدیک دارد. در اینجا دوباره او با تروتسکی متفاوت است. اخیراً توسط بی سیم بلشویک ها اعلام شده است که چندین منشویک رژیم بلشویکی را پذیرفته اند و روزنامه آنها "وپریود" ("به جلو") دوباره اجازه انتشار در مسکو را یافته است. (در این رابطه جالب توجه است که در پتروگراد، جایی که زینوویف دیکتاتور است، حتی "نووایا ژیسن" ماکسیم گورکی اجازه حضور مجدد را نداشته است.) (یادداشت در مورد دو گرایش در دولت شوروی، وزارت اطلاعات سیاسی، وزارت خارجه، روسیه /020، 15 فوریه 1919. در: وزارت خارجه (1917-1918)، ص 59)

بلشویک ها از چند ماه پیش عادت داشتند که مخالفان فعال خود، یعنی ضدانقلابیون فعال را به طور اجمالی اعدام کنند. ممکن است گفته شود که برخی از این احکام موجه بوده اند، به عنوان مثال تیراندازی به قاتلان اوریتسکی، میرباخ و غیره. اعدام های در مقیاس عمده (یعنی قتل های سیستماتیک که دولت بلشویکی می تواند مسئول آن شناخته شود) ابتدا پس از قتل اوریتسکی و سوء قصد به جان لنین آغاز شد. در آن مناسبت حدود پانصد نفر در پتروگراد، برخی در سال 1920 در مسکو، و تعداد زیادی در استان ها که بسیاری از آنها مردم بیگناه بودند، صرفاً به عنوان یک اقدام انتقام جویی و به منظور ایجاد رعب و وحشت در مخالفان بلشویسم به ضرب گلوله کشته شدند. در این رابطه، سرگرد واردول، از صلیب سرخ آمریکا، یک سند اصلی از چیچرین در اختیار دارد که ممکن است در سراسر جهان متمدن منتشر شود. علیرغم پاسخ قاطعانه آنها به وزرای بی طرف، به نظر می رسد مسلم است که این اعدام ها به طور کامل مورد تایید رهبران بلشویک و به ویژه خود لنین نبوده است. به هر حال، بلافاصله پس از بهبودی لنین، این شکل خاص از وحشت به شکل دیگری تغییر یافت که به همان اندازه شیطانی و حتی مؤثرتر است. این ترور شامل محروم کردن همه مخالفان بلشویسم از هر چیزی است که دارند، و در واقع تلاشی سیستماتیک برای از بین بردن هر شکلی از بورژوازی در روسیه است. در پتروگراد و مسکو بورژوازی عملا چیزی برای خوردن دریافت نمی کند. (در رده چهارم و پایین ترین کارت های غذا قرار می گیرند.) خانه ها و آپارتمان های آنها به استثنای یک یا دو اتاق از آنها گرفته شده و در اختیار کارگران قرار گرفته است. پول آنها مدت هاست که مصادره شده است. در حال حاضر لباس آنها به استثنای یک کت و شلوار، قرار است درخواست شود. آنها تا به امروز با فروش گنجینه های هنری، مبلمان و جواهرات خود قادر به زندگی هستند. آنها اکنون با یک فرمان رسمی که به احتمال زیاد به شدت اجرا می شود، از این آخرین منبع محروم شده اند. در حال حاضر بسیاری از خانواده های بورژوا به معنای واقعی کلمه از گرسنگی می میرند. در واقع، وضعیت آنها برای کلمات بسیار اسفناک است، و اینکه سرنوشت آنها در زمستان آینده چگونه خواهد بود، همه توصیفات را به چالش می کشد. (...). در این رابطه باید اشاره کنم که در حال حاضر خروج بورژوازی از پتروگراد و مسکو تقریباً غیرممکن است. حتی اگر آنها موفق به دریافت پاسپورت خارجی بلشویک شوند، دولت سوئد اکنون ویزا را به این دلیل که در سوئد غذا برای این بدبختان وجود ندارد، خودداری می کند. من جرأت می‌کنم که به دولت اعلیحضرت توصیه کنم، برای منافع بشریت، و همچنین دوستی با طبقه‌ای که در آغاز جنگ از ما خوب عمل کرد، باید فوراً با دولت سوئد به توافقی برسد که از طریق آن بتوان بر این مانع فائق آمد. (یادداشت در مورد وضعیت داخلی روسیه، R. H. B. Lockhart. در: آقای لاکهارت به آقای بالفور، 7 نوامبر 1918، دریافت: 8 نوامبر 1918. در: وزارت خارجه (1917-1918)، ص 39)

قبلاً مطبوعات سوسیالیست خارج از کشور از حقایق فوق استفاده زیادی کرده اند تا نشان دهند که دولت بلشویکی اکنون در حال معتدل تر شدن است و از حمایت گسترده تری برخوردار است. (یادداشت در مورد دو گرایش در دولت شوروی، اداره اطلاعات سیاسی، وزارت خارجه، روسیه /020، 15 فوریه 1919. در: وزارت خارجه (1917-1918)، ص 59.)

. این واقعیت که لنین با «اعدام‌های اجمالی» و تروریسم مخالف بود، شواهد دیگری است که نشان می‌دهد لنین پشت اعدام تزار و خانواده‌اش نبوده است. مقاله ای با عنوان «هیچ مدرکی وجود ندارد که لنین دستور قتل آخرین تزار را صادر کرده است» توسط روزنامه دیلی تلگراف، یک روزنامه مشهور بریتانیایی و بدنام ضد شوروی، تأیید شده است، که گزارش داد:

. بازپرس ارشد گفت: تحقیقات طولانی مدت در مورد قتل آخرین تزار روسیه و خانواده اش پس از ناکامی در یافتن شواهدی مبنی بر دستور قتل لنین بسته شده است. (هیچ مدرکی وجود ندارد که لنین دستور قتل آخرین تزار را صادر کرده است، تلگراف، 17 ژانویه 2011)