WIDE bannerflags5 copy

 

 

Peikekhavar mobile

2 Comments

نگاهی به سرمقالهٔ «نامهٔ مردم» ۱۰ دی ۱۴۰۳

برگرفته از سایت ده مهر

https://10mehr.com/archives/1169

«نامهٔ مردم» شمارهٔ ۱۲۲۴ (۱۰ دی ۱۴۰۳) سرمقاله‌ای تحت عنوان «فردای ایران از امروزش بهتر خواهد بود!» منتشر کرد که محتوای آن دل هر ایرانی میهن‌دوست را به‌درد می‌آورد و این سؤال را به پیش می‌کشد که کار حزبی که علت وجودی و تاریخ کهن ده‌ها سالهٔ آن دفاع از استقلال کشور و تضمین حقوق زحمتکشان ایران در برابر امپریالیسم بوده است، و تعداد کثیری از رهبران آن در راه رسیدن به این هدف مقدس جان باخته‌اند، اکنون به کجا کشیده و این حزب امروز در کنار کدام نیروها ایستاده است؟

 

نویسندهٔ سرمقاله، که نزدیک به نیمی از نوشته خود را صرف نقل قول از این و آن، و ارائهٔ آمارهای پیش پا افتاده در توضیح واضحات در مورد اوضاع به‌شدت خطرناک داخل کشور کرده است، برای این‌که بر نتیجه‌گیری‌های نهایتاً سرنگونی‌طلبانهٔ خود ماسک «ضدامپریالیستی» بپوشاند، متن خود را از همان ابتدا با ارائهٔ تصویری از جنایات آمریکا و اسرائیل در منطقه آغاز می‌کند:

تحولات ماه‌های اخیر در ایران و منطقه بی‌شک تا سال‌ها اثرهای مهمی به جا خواهد گذاشت که پیش‌بینی دقیق آنها از هم‌اکنون بسیار دشوار است. از آن جمله می‌توان به این رخدادهای اخیر اشاره کرد: دخالت‌های روزافزون امپریالیسم آمریکا و رژیم جنایت‌کار اسرائیل در بازچینی جغرافیای منطقه؛ برنامه‌ریزی اسرائیل برای گسترش شهرک‌سازی‌ها در سرزمین‌های اشغالی فلسطین و اشغال دائم غزه و بلندی‌های جولان در مرز سوریه، که اسرائیل بخش‌های مهمی از آن را پس از سقوط اسد به خاکش اضافه کرده است؛ بلندپروازی‌های اردوغان برای گسترش نفوذ ترکیه در سوریه و غرب آسیا؛ حضور و فعالیت مجموعه‌ای از گروه‌های مسلح ارتجاعی همچون داعش، طالبان، فاطمیون، حماس، حزب‌الله، جهاد اسلامی، و «هیئت تحریر شام» که زیر چتر حمایت رژیم‌های ارتجاعی منطقه، از جمله ایران و عربستان و ترکیه، در خدمت گسترش نفوذ و سلطهٔ این قدرت‌ها و حکومت‌ها بر بخش‌هایی از سرزمین‌های این منطقه‌اند؛ و نیز آغاز ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا در چند هفتهٔ آینده و آغاز به کار دولتی شبه‌فاشیستی در آن کشور که محور اساسی سیاست‌هایش در این منطقه تهدید استقلال کشورهای دیگر و تأکید بر سلطه و سرکردگی بی‌چون‌وچرای امپریالیسم آمریکا بر غرب آسیا با همدستی و ژاندارمی دولت نژادپرست اسرائیل است. همهٔ اینها در مجموع حکایت از شکل‌گیری شرایط و اوضاعی پیچیده و دشوار است که این منطقه از آسیا در آیندهٔ نزدیک با آن روبه‌روست.

می‌شد به چنین آغازی خوش‌‌آمد گفت اگر این گفته با دو مشکل اساسی روبه‌رو نبود:

نخست، در تشریح عملکرد‌های امپریالیسم، صهیونیسم و متحدان آن‌ها در منطقه، ما با این جمله نیز، که بسیار ماهرانه در لابه‌لای متن گنجانده شده است، مواجهیم:

حضور و فعالیت مجموعه‌ای از گروه‌های مسلح ارتجاعی همچون داعش، طالبان، فاطمیون، حماس، حزب‌الله، جهاد اسلامی، و «هیئت تحریر شام» که زیر چتر حمایت رژیم‌های ارتجاعی منطقه، از جمله ایران و عربستان و ترکیه، در خدمت گسترش نفوذ و سلطهٔ این قدرت‌ها و حکومت‌ها بر بخش‌هایی از سرزمین‌های این منطقه‌اند….

این گفته، که تمامی نیروهای مقاومت، نظیر حزب‌الله، حماس، و فاطمیون، را در کنار گروه‌هایی مانند داعش و طالبان و هیأت تحریرالشام قرار می‌دهد و همه را به‌طور یکسان به‌عنوان «گروه‌های مسلح ارتجاعی» دسته‌بندی می‌کند، نه‌تنها تحلیلی به‌شدت نادرست است، بلکه با مخدوش کردن مرز میان دوستان و دشمنان خلق‌های منطقه، عملاً در خدمت برنامه‌های امپریالیسم قرار می‌گیرد و فضای لازم را برای سرکوب بیشتر نیروهای مقاومت فراهم می‌آورد. دفاع از استقلال، آزادی، و حق حاکمیت خلق‌های منطقه تنها در سایهٔ شناخت دقیق از تهدیدات استعماری و همبستگی با نیروهای مقاومت منطقه ممکن است. نمی‌توان هم پرچم‌ مبارزه برای «فردایی بهتر» برای مردم ایران و منطقه را بلند کرد و هم‌ نیروهایی را که برای ایجاد همین «فردای بهتر» از جان خود گذشته‌اند و در دشوارترین شرایط به مبارزه ادامه می‌دهند، هم‌صدا با اسرائیل و آمریکا، «گروه‌های مسلح ارتجاعی»، یعنی تروریست، خواند.

ادعای سرمقالهٔ «نامهٔ مردم» مبنی بر یکسان‌سازی نقش ایران با قدرت‌های ارتجاعی منطقه‌ای مانند عربستان و ترکیه نیز، که دهه‌ها مقاومت پرهزینهٔ جمهوری اسلامی و مردم ایران در برابر تجاوزات و سلطه‌جویی‌های آمریکا، اسرائیل، و متحدان آن‌ها را نادیده می‌گیرد، به‌معنای خاک ریختن روی واقعیت‌های میدانی و تاریخی است. این‌گونه موضع‌گیری‌ها، آن هم از سوی حزبی که خود را «چپ» ـــ چه رسد به «مارکسیست ـ لنینیست» ـــ معرفی می‌کند، بسیار سؤال برانگیز است، به‌ویژه آن که نه‌تنها در بند بالا، بلکه در تمامی متن، حتی یک بار هم سخنی از محکوم کردن جنایات آمریکا و اسرائيل به‌میان نیامده و قضیه با نتیجه‌گیری بی‌طرفانهٔ «شکل‌گیری اوضاعی پیچیده و دشوار» در منطقه رفع و رجوع شده است!

دوم، پس از خواندن این بند آغازین در مورد رویدادهای بسیار نگران‌کننده در منطقه، منطقاً انتظار می‌رود که نویسنده، در ادامهٔ متن، جوانب مختلف این رویدادهای نگران‌کننده، و منافع و انگیزه‌های دولت‌های ایجاد‌کنندهٔ آن‌ها را بشکافد، یا حداقل در حمایت از خلق‌های زیر بمباران سوریه و فلسطین چیزی بگوید و راه‌حل‌هایی برای ادامهٔ مقاومت پیشنهاد کند. اما می‌بینیم که چنین نیست، و دلیل آن هم روشن است: هدف سرمقاله «نامهٔ مردم» نه محکوم کردن جنایات آمریکا و اسرائیل و متحدان آن‌ها، بلکه استفادهٔ فرصت‌طلبانه از وضعیت دشوارِ به‌وجود آمده برای تهییج بیشتر افکار عمومی علیه جمهوری اسلامی و زمینه‌سازی برای تغییر «رژیم اصلاح‌ناپذیر» حاکم در ایران است.

بیهوده نیست که می‌بینیم به‌دنبال بند بالا بلافاصله ریل عوض می‌شود و جمهوری اسلامی به‌جای آمریکا و اسرائیل هدف حمله قرار می‌گیرد؛ «سیاست‌های منطقه‌یی ماجراجویانه و نابخردانهٔ» آن ـــ و صد البته نه امپریالیسم و نه صهیونیسم ـــ به‌عنوان عامل اصلی فجایع اخیر در منطقه معرفی می‌شود؛ و در این واویلای منطقه‌ای، شعار «نظام سیاسی ایران باید تغییر بنیادی کند» به‌جای شعار دست آمریکا و اسرائیل از منطقه کوتاه می‌نشیند:

اما علی خامنه‌ای اخیراً در دیداری با مداحان در روز دوم دی گفت: «فردای منطقه از امروز آن» بهتر خواهد بود…. این ادعاهای پوچ در حالی بیان می‌شود که سیاست‌های منطقه‌یی ماجراجویانه و نابخردانهٔ جمهوری اسلامی با هدایت و رهبری خامنه‌ای با شکست مفتضحانه‌ای روبه‌رو شده است، نیروهای نیابتی رژیم در منطقه ضربات سهمناکی خورده‌اند، [قدری خوشحالی در این عبارت نهفته است] و خطر جنگ داخلی ـــ که در لیبی و سودان شاهدش هستیم ـــ سوریه را تهدید می‌کند….

حزب تودهٔ‌ ایران در سال‌های اخیر بارها تأکید کرده است که رژیم ولایت فقیه را نمی‌شود اصلاح کرد؛ نظام سیاسی ایران باید تغییر بنیادی کند. این ارزیابی ما بر پایهٔ واقعیت‌های عینی جامعه و‌ عملکرد و ماهیت نظام سیاسی حاکم بر کشور استوار است. نشانه‌ها و واقعیت‌های انکارنشدنی دربارهٔ ماهیت عمیقاً ضدمردمی و استبدادی این حکومت را، که ادامه یافتن‌ آن آیندهٔ میهن را تاریک کرده،‌ تمامیت ارضی کشور را به خطر انداخته، و ده‌ها میلیون شهروند را به ورطهٔ فقر و محرومیت بی‌سابقه کشانده است، در همه‌جا و همه‌وقت می‌توان دید….

و در اینجا نیز، برای آن‌که به این گفته‌ها رنگ و لعاب «چپ» داده شود، و خواننده این گفته‌ها را به‌معنای حمایت از آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی ایران نگیرد، طوماری از نقل قول‌ها و آمارها در مورد وضعیت دشوار مردم به درون متن ریخته می‌شود تا چنین القا شود که این جهت‌گیری سرمقاله، از دیدگاه «چپ» و از سر دلسوزی برای مردم ایران صورت گرفته است. نویسنده از مشکلات معیشتی و اقتصادی نظیر گرانی، تورم و اعتراضات گروه‌های مختلف اجتماعی، از جمله کارگران، بازنشستگان، و فرهنگیان ـــ که همگان از آن آگاهند ـــ برای جهش به شعار «تغییر بنیادین نظام سیاسی ایران» استفاده می‌کند، اما آگاهانه کلمه‌ای از تهدیدهای نظامی و تحریم‌های حداکثری و کشندهٔ آمریکا و متحدانش ـــ که همین بلاها را بر سر مردم کوبا، ونزوئلا، نیکاراگوئه، و اکنون از همه فاجعه‌بارتر سوریه، نیز آورده‌اند ـــ به‌میان نمی‌آورد، چون چنین کاری شیرازهٔ شعار ضرورت «تغییر بنیادین نظام سیاسی ایران» را از هم می‌گسلد و لبهٔ اصلی حمله را به‌سوی آمریکا برمی‌گرداند.

و این، همان‌طور که در نتیجه‌گیری نهایی سرمقاله مطرح شده است، چیزی نیست که نویسندهٔ خواهان آن باشد:

علت اساسی و بن‌مایهٔ اعتراض‌های رو به گسترش کارگران و دیگر زحمتکشان، بازنشستگان، فرهنگیان، زنان، و جوانان کشور را باید در مجموعهٔ سیاست‌های اقتصادی ـ اجتماعی کلان و مخرب رژیم و تضاد حل‌نشدنی آن با خواست‌های مردم محروم از حقوق و آزادی‌های مدنی دید، نه در توطئه‌های خارجی، آن‌طور که خامنه‌ای و دیگر سران رژیم مدعی‌اند…. (تأکیدها از ما است)

و اگر تصور شود که ارزیابی ما اغراق‌آمیز است، کافی است به این گفتهٔ سالوسانهٔ ۱۹ دسامبر آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجهٔ آمریکا، در شورای روابط خارجی آن کشور، که در آن مدعی می‌شود آمریکا دست از توطئه علیه ایران برداشته است، بنگریم تا به همسانی دیدگاه نویسندهٔ سرمقالهٔ «نامهٔ مردم» و وزیر امور خارجهٔ آمریکا در مورد علل بحران در ایران پی ببریم:

این سال خوبی برای ایران نبوده است. من فکر می‌کنم ایران باید انتخاب‌های بنیادی انجام دهد. یکی از این انتخاب‌ها این است که روی خودش تمرکز کند و بکوشد یک کشور بهتر و موفق‌تر بسازد که نیازهای مردم را تأمین می‌کند ـــ چیزی که اکثریت مردم می‌خواهند ـــ و از درگیر شدن در ماجراجویی‌ها در سطح منطقه و فراتر از آن خودداری کند…. ما در زمان‌های مختلف تلاش کرده‌ایم با حداکثر توان خود نیروی مردم داخل ایران را که آیندهٔ دیگری برای کشورشان می‌خواهند تقویت کنیم. من فکر می‌کنم اگر به ۲۰ سال گذشته نگاهی بکنیم، تجربهٔ ما برای تغییر رژیم خیلی موفق نبوده است. بنابراین، من فکر می‌کنم ما باید در برخورد با این مسأله حد مناسبی از فروتنی داشته باشیم [یعنی برای براندازی روی نیروهای داخلی حساب کنیم].

آیا از این بهتر می‌توان جانماز آمریکا را آب کشید و آن را از زیر ضربه خارج کرد؟ و آیا هنوز علت به‌تمسخر گرفته‌شدن این صحبت مهم آقای خامنه‌ای که «ملت ایران هرکسی را که مزدوری آمریکا را در این زمینه قبول کند، در زیر گام‌های خود لگدمال خواهد کرد» از سوی نویسندهٔ سرمقالهٔ «نامهٔ مردم» روشن نیست؟ به‌خوبی روشن است آن «فردای بهتری» که هم نویسندهٔ سرمقالهٔ «نامهٔ مردم» و هم امپریالیسم آمریکا برای مردم ایران می‌خواهند فردایی است که در آن یک جمهوری اسلامی مستقل، یکپارچه، و قدرتمند وجود نداشته باشد. و در راه ساختن چنین فردا‌یی، به‌قول معروف، یکی از آ‌ن‌ها پاس بلند می‌دهد و دیگری آبشار می‌زند!

مواضع مطرح شده در این سرمقالهٔ «نامه مردم» نه‌تنها نشانه‌ٔ انحراف آشکار از سیاست‌ تاریخی حزب تودهٔ ایران است، بلکه نقش تاریخی پیوند مبارزه ضدامپریالیستی و دموکراتیک را نیز نادیده می‌گیرد. تأکید مکرر «نامه مردم» بر «تغییر نظام سیاسی جمهوری اسلامی»، بدون توجه به پیچیدگی‌های شرایط منطقه‌ای و جهانی، خواسته یا ناخواسته به برنامهٔ قدرت‌های امپریالیستی، به‌ویژه آمریکا، برای از میان برداشتن استقلال و تمامیت ارضی ایران خدمت می‌کند، و برخلاف ادعای نویسندهٔ سرمقالهٔ «نامهٔ مردم»، فردایی بسیار تاریک برای مردم میهن ما رقم می‌زند. تنها کافی است به سرنوشت کشورهایی چون افغانستان، عراق، لیبی، و سوریه ـــ که این برنامه در آن‌ها پیاده شده است ـــ توجه کنیم تا فردایی را که سیاست «نامهٔ مردم» برای میهن ما رقم خواهد زد به‌چشم ببینیم.

از نظر تاریخی، سیاست حزب تودهٔ ایران همواره بر این استوار بوده است که وجه اصلی و محوری انقلاب ملی و دموکراتیک ایران، ماهیت استقلال‌طلبانه و ضدامپریالیستی آن است، و تأمین عدالت اجتماعی و حقوق دموکراتیک مردم تنها بر بستر مبارزه‌ای پیگیر برای ریشه‌کن کردن نفوذ امپریالیسم، و در چارچوب یک ایران مستقل و یکپارچه، امکان‌پذیر است. ما، به‌عنوان مدافعان جوهر ضدامپریالیستی حزب تودهٔ ایران و خط‌مشی علمی و انقلابی رهبری آن طی سال‌های ۱۳۵۷-۱۳۶۱، بر این باوریم که در شرایط خطیر کنونی، تعمیق مبارزهٔ ضدامپریالیستی برای حذف کامل نفوذ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی امپریالیسم، و پایان بخشیدن به سلطهٔ سیاسی سرمایه‌داری نئولیبرال وابسته به غرب، از اهم وظایف انقلاب ملی و دموکراتیک و پیش‌شرط دستیابی به عدالت اجتماعی و آزادی‌های دموکراتیک است.

مشکلات عمیق معیشتی، فقر گسترده، فساد سیستماتیک، و تبعیض ساختاری، که نتیجۀ عملکرد سیاست‌های سرمایه‌داری نئولیبرال در کشور است، بر کسی پوشیده نیست، و مقابله با آن از مهم‌ترین شاخصه‌های هر جریان چپ واقعی است. اما کم‌رنگ کردن نقش امپریالیسم، چشم بستن به روی خطرات خارجی، و محدود کردن مبارزه به عرصهٔ صرفاً داخلی، آن هم فقط در حوزهٔ آزادی‌های سیاسی و فرهنگی، به شکلی که در سرمقالهٔ «نامهٔ مردم» آمده است، نه‌تنها راه به جایی نمی‌برد، بلکه شکست مبارزه را نیز تضمین می‌کند.

یک تحلیل معتبر مارکسیستی ـ لنینیستی نه‌تنها باید ساختارها و عملکردهای داخلی سرمایه‌داری را در چارچوب نظم بین‌المللی امپریالیستی تحلیل کند، بلکه باید با درک واقعیت‌های پیچیدۀ جامعه، راهکارهای عملی نیز برای تغییر و تحول ارائه دهد. متأسفانه، نویسندهٔ سرمقالهٔ «نامهٔ مردم» در انجام هر دو وظیفه با شکستی فاحش روبه‌رو است.

 

Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.
  • This commment is unpublished.
    ahmad mazarei · 3 months ago
    زن و جنسیت در مذهب یهود
    زن و جنسیت در مذهب یهود:نوشته :دکتر نضال صالح محقق فلسطینی
    برگردان٬ مقدمه و زیرنویس: احمد مزارعی
    ahmad mazaei
    چند سالی است که اسلام و عرب ستیزی در میان ایرانیان خارج کشور٬ از جمله «کمونیست ها» رواج بسیاری پیدا کرده و بسیاری «صاحبنظران» برای توضیح «دمکراسی»٬ «آزادی» و «سکولاریسم» ادعایی خود٬ مذهب٬ آن هم اسلام را مورد تهاجم و تحقیر و توهین قرار می دهند. غالب اینان نه از تاریخ مذهبی و یا سیر سکولاریسم آگاهی کافی ندارند و البته٬ این چنین تحلیل های سطحی مورد نظر مراکز بورژوازی اروپا است٬ زیرا بدون به دست دادن تعریفی علمی از هر دو٬ سیر مذهب و پیدایش سکولاریسم٬ مسلمانان و کشورهای اسلامی را متهم به عقب ماندگی٬ ضد آزادی٬ ضد زن٬ تروریست و هزار و یک عیب و ایراد می کنند.
    در مورد سکولاریسم باید گفت که پیدایش آن از زمان لوتر و مبارزه اش با کلیسا٬ نتیجه ورود مناسبات سرمایه داری در جامعه اروپا و نیاز جامعه اروپا به جدایی دین از دولت بود. اروپا به سوی مرکاتلیسم و سپس سرمایه داری حرکت کرد و در مسیر خود٬ شرق را تابع خود ساخت و مانع تکاملی مشابه آن چه که در اروپا اتقاق افتاده بود٬ گردید. کشورهای شرقی نتوانستند وارد مرحله تولید کالایی صنعتی شده٬ بنابراین مناسبات خرده کالایی٬ بازاری انبارداری٬ نزول خواری و آن هم در زیر سلطه سوداگران اروپایی و بعد استعمار و امپریالیسم باقی ماندند. این سیستم کهنه بدون شک نیاز به مذهبی در خور خود است و ما این وضعیت را در اکثر کشورهای اسلامی و یا غیر اسلامی می بینیم.
    بدون شک در مبارزه نظامات حاکم در چنین کشورهایی از جمله ایران٬ این معضل تاریخی را باید در مورد مذهب در نظر گرفت و مذهب در اینجا نه به عنوان عامل عقب ماندگی٬ بلکه معلول آن است.
    اما مذهب به خودی خود فاعل نیست. مذهب نتیجه تکامل زندگی انسان ها بوده و برای رتق و فتق امورات٬ انسان ها مذهب را خلق کردند تا راحت تر زندگی کنند. برای مثال وقتی حمورابی قانون حکومتی خود را نوشت که البته اولین قانون در زندگی انسان ها است٬ به هرج و مرج و بی قانونی آن دوره پایان داد. درست است قطع دست دزد و درآوردن چشم که بعدها وارد یهودیت٬ مسیحیت و اسلام شد٬ با نگاه امروزی بسیار وحشیانه است ولی در دوره حمورابی گام بزرگی در جهت «عدالت» به حساب می آمد.
    با پیشرفت و تکامل زندگی اجتماعی٬ مذهب نیز تغییر کرد و نباید شک داشت که مذهب اسلام که چند هزار سال بعد بوجود آمد٬ بسیار پیشرفته تر از مذاهب قبلی خود بود٬ زیرا جامعه انسانی٬ نیروهای مولده٬ روابط بازرگانی تجارت و علوم پیشرفت های زیادی کرده بودند و اسلام نمی توانست از آنها تأثیر نگیرد.
    ما در دوره اسلامی٬ شاهد پیشرفت های بسیار زیادی در زمینه علوم مختلف هستیم. دانشمندان زیادی هم چون خوارزمی(الگورتیم)٬ ابن سینا٬ رازی٬ فارابی و…بوجود می آیند. در زمان عباسیان تنها در شهر بغداد بیش از یکصد مدرسه وجود داشت که معروف ترین آن٬ نظامیه بغداد بود و بنا به نوشته نصرت مردان تاریخ نگار ترکمن عراقی٬ در نظامیه ده هزار نفر درس می خواندند که خوراک٬ پوشاک و مسکن آنها مجانی بود و خواجه نظام الملک برای این که بعد از مرگش٬ مدرسه تعطیل نگردد٬ املاک زیادی را وقف مدرسه نمود که کار مدرسه ادامه پیدا کند.
    همه مفاخر بزرگ ملی ما ایرانیان در دوره اسلامی و مسلمان بوده اند.
    باید گفت که اروپا پس از جنگ های صلیبی موفق به اخذ علم از کشورهای اسلامی شد و در دوره هایی که خیابان های شهرهای بزرگ کشورهای اسلامی هم چون بغداد٬ قاهره٬ استانبول٬ بخارا٬ سمرقند٬ اصفهان و…بسیار زیبا٬ تمیز و در شب ها چراغانی بود٬ اروپا در جهل و خرافات زندگی می کرد و کوچه های شهرهای بزرگ اروپا مملو از انواع زباله و مدفوع حیوانات بود.
    متأسفانه برنارد لویس هایی در حال پیدا شده و به تحریف تاریخ دست می زنند تا با تحقیر اعراب و مسلمانان ایرانی٬ هندی٬ پاکستانی و غیره٬ این کشورها را در زیر سلطه استعماری خود قرار دهند. باید گفت بخش عمده ای از این سیاست ضد اسلامی و ضد عربی از طریق رسانه های صهیونیستی دامن زده می شود٬ زیرا این دولت پوشالی و دست پرورده نظام امپریالیستی٬ مرگ حتمی خود را در آگاهی توده های محروم فلسطینی و جنبش های ملی٬ ترقی خواهانه و سوسیالیستی خاورمیانه می داند. دولت اسرائیل در وابستگی به امپریالیسم و برای ادامه ستم سرمایه داری در منطقه و هم برای بقاء خود به عنوان دولتی پوشالی و تجاوزکار٬ بیشترین جنایت ها را در حق مردم فلسطین مرتکب می شود تا از خیزش آنان جلوگیرد و خوشبختانه شاهدیم که این ملت بزرگ به لحاظ مقاومت و ایستادگی٬ هم چنان بر پای ایستاده است.
    اما هدف از تجربه مقاله «زن و جنسیت در مذهب یهود» این است که به مزدوران حقیری که برای ثمن بخس در رسانه های خود٬ در تلویزیون ها٬ برنامه های پالتاکی و…بدون در نظر گرفتن عواقب شوم این سیاست برای منطقه خاورمیانه٬ روشن شود که اگر می خواهند با خرافات «مبارزه» کنند٬ بفرمایید٬ این مذهب میر آخورهای شما که مدعی هستید کشوری دمکراتیک و اروپایی ها که مدعی هستند٬ تنها دمکراسی در خاورمیانه است٬ زیرا این دمکراسی با کشتار٬ تخریب٬ ترور و جاسوسی٬ ادامه غارت نفت و ثروت های ملل محروم منطقه خاورمیانه را برای آنها تضمین می کنند٬ بله اگر «مبارزه ای» دارید بفرمایید٬ این مذهب دولت دمکراتیک شما.
    israeil,tahrim
    زن و جنسیت در مذهب یهود
    یهودیت دینی است که از تورات سرچشمه گرفته و این تفسیر و توضیح خاخام های یهودی می باشد. از نظر خاخام های یهودی٬ یهودیان امت تورات هستند و به تعبیری آنان جماعت تورات بوده و نه ملت یا قومیت. یهودیان بدون تورات نمی توانند وجود داشته باشند و اکثر خاخام های یهودیان بر این باورند. از طرفی یهودیان تورات خود را آن چنان که مسیحیان می خوانند قبول ندارند٬ بلکه تورات را با تفسیر و تأویل تلمودی می خوانند. تلمود اساس شریعت قانونی یهودیان بوده که این دین بر آن بنا شده است. تورات مصدر اصلی و اولیه ای است که خاخام های یهودی به آن استناد کرده و براساس آن آموزش داده و احکام خود را عملی می کنند.
    یهودیت اساس کار خودرا بر تلمود بابلی گذاشته و محتوای آن بر «مشنات» و «جماره بابلی» قرار دارد و مصدر رسمی برای قانون گزاری «تشریع» می باشد. تلمود بر دو مجموعه بنیاد گذاشته شده است:
    یکم- قوانین و شرایعی که بر هر یهودی تبعیت از آن واجب است و ابعاد مختلف و گوناگون زندگی را دربر گرفته و به آن «هالاخا»٬ به معنی راه یا روش می نامند.
    دوم- مجموعه دیگری شامل حکایات و داستان هایی است که به آن «مدارش» و یا «آغادا» گفته می شود و این بخش ارزش شرعی و مذهبی ندارد. «هالاخا» در امر و نهی کردن٬ حلال و حرام دانستن امور بسیار سخت گیرانه است. برعکس مسیحیت که در مجموعه احکام ده گانه مبنی بر: دزدی نکن٬ برادرت را به قتل نرسان و….٬ اما یهودیت دارای ۶۱۳ مورد امر و نهی بوده که به آن «میتسفا» و جمع آن را «متسفات» می نامند و از این مجموعه یکصد مورد آن مسائل جنسی است.
    تلمود از شش کتاب تشکیل شده و هرکدام از این کتاب ها در باره موضوع معینی که به اجزاء مختلف تشکیل شده٬ صحبت می دارد٬ مانند کتاب «ذرعیم» که دوازده بخش داشته و در مورد کشاورزی و جزئیات آن شرح می دهد. کتاب سوم نامش «نشیم» است که دارای هفت بخش بوده و عمدتا در مورد مسائل زنان و جزئیات امور آنان به بحث می پردازد. بخش پنجم این کتاب نامش «سوتاه» می باشد که در مورد زن زانیه و مرد زانی است. کتاب ششم «تهاروت» نامیده می شود که به دوازده بخش تقسیم شده و تماما درباره طهارت و نجاست و هر آن چیزی که موجب نجس شدن یهودیان می گردد٬ هم چون حیض شدن زنان و مسائل مشابهی در مورد مردان. مجموعه کتاب های تلمود شصت و چهار کتاب است.
    مطالعه تورات نشان می دهد که عمده نویسندگان مرد بوده اند. پدر اولیه انسان مردی است به نام آدم که زن از پهلوی چپ وی خارج و همین زن باعث شد تا وی از بهشت اخراج گردد. در تورات با کلمه «بن» به کرات برخورد می کنیم که به معنی پسر است. این کلمه ۴۰۲۹ بار آورده شده٬ در حالی که کلمه دختر«بات» تنها ۵۷۹ بار آورده شده است. کلمه مرد«إش» ۲۱۸۰ و کلمه «اشا» به معنی زن ۷۸۱ مورد وجود دارد. کلمه پدر«أف» ۱۲۱۱ بار و کلمه مادر«إم» تنها ۲۲۰ بار آمده است و می توان به وضوح مشاهده نمود که نام های مردانه بیشتر و غالب است. تلمود نیز از خط تورات تبعیت می کند و نویسندگان آن همه مرد و خاخام ها می باشند. یک یهودی هر روز صبح در نماز صبح گاهی «شاخاریت» این دعا را با خضوع و خشوع بر زبان می آورد:
    درود و سپاس بی کران بر خداوند بزرگ باد که مرا غیر یهودی نیافرید. حضرت باری تعالی را شکر می گذارم که مرا زن نیافرید.(میناخوت فول ۴۳ ب)
    تلمود در مورد مسائل جنسی مباحث زیادی دارد و تولید فرزند را برای مردان واجب می شمارد٬ اما در مورد زنان واجب نیست. در تلمود فرازها و گفتار های فراوانی در مورد مسائل جنسی وجود دارد که نشان دهنده خیال پردازی های بی حد و حصر مردانی است که تلمود را نوشته و در این جا به تعداد معدودی از آن ها اشاره می کنیم تا مشت نمونه خروار باشد. در تلمود بخش «شاباث فولیو ۵۴ أ» چنین می خوانیم:
    اگر مردی از پشت بامی به طور تصادفی به زیر افتاد و موجب انجام گرفتن عمل جماع با زنی گردید٬ آن مرد زناکار محسوب نمی گردد و در روز قیامت مورد مؤاخذه حضرت باریتعالی قرار نخواهد گرفت. تلمود این موضوع را از جوانب مختلف مورد بررسی قرار داده و نتیجه گیری های عجیب و غریبی نموده که به آن نمی پردازیم.
    در کتاب «بیاموث ۵۹ ب» از تلمود چنین می خوانیم: اگر سگی در روستا ب روی دختری که مشغول تمیز کردن زمین است٬ پرید و تصادفا منجر به عمل جنسی سگ با دختر شد٬ حکم خداوندی چنین است که آن دختر طاهره بوده٬ به طوری که می تواند با یک خاخام ازدواج کند که این تکریم بزرگی برای عفت این دوشیزه است.
    تلمود عمر ازدواج برای دختران را سه سال و یک روز معین نموده است. به باور تلمود این چنین دختری می تواند به همسری یک خاخام در آید. سن ازدواج برای پسر نه سال و یک روز مشخص شده است. بعضی از خاخام ها سن پسر را برای ازدواج هشت سال و یک روز دانسته اند. مطالب فوق را در جاهای زیادی از تلمود می توان مطالعه نمود. در پائین نشانی سوره هایی که در تلمود به این مسائل یرداخته٬ آورده میشود.
    (B…Exhs.55,81.156,159,60.Sanh,55b,-Sanh 69a-69b, yeda moth 57b-58a,yeb)
    در کتاب مقدس تلمود بخش دیگری چنین می نویسد:
    اگر مردی با دختری که عمر وی کمتر از سه سال و یک روز است ازدواج کند٬ زنا محسوب نمی شود و به مثابه این می ماند که انگشت خود را در چشم دختر فرو کرده باشند و اگر پسری نا بالغ که عمر وی نه سال و یک روز نرسیده با زنی بالغ عمل هم جنسی انجام دهد٬ زنا محسوب نمی گردد و این به مانند آن است که با قطعه چوبی کوچک بر پیکر زن خراشی وارد کرده باشد(کیشوبوت ۱۱ ٬ الف و ۱۱ ٬ ب).
    در تلمود عمل جماع با حیوانات گناه محسوب نشده و مورد خشم و مؤاخذه خداوند قرار نمی گیرد(سوتاه ۲۶ ب).
    اگر زنی نیز با حیوانی به عمل جنسی بپردازد٬ زنا به حساب نمی آید٬ بلکه آن حیوان باید نتبیه گردد(سهندرین ۵۵ ب).
    و بسیاری هجویات دیگر که ما از نوشتن آن شرم داریم.
    پس از آن که نوشته های فوق را در مطبوعات انتشار دادیم٬ جامعه یهودیان شهر «براتسلاوا» به خاطر این نوشته ها به پلیس شکایت برده و ما از طرف پلیس برای جوابگویی احضار شدیم. در آن جا افسر بازپرس به ما چنین گفت:«شما چیزهایی نامعقول نوشته اید و اتهامات آن مشکل و از طرف قانون اروپایی و اسلواکی جرم محسوب می شود و برایمان مثالی آورد که شما در نوشته هایتان گفته اید که تلمود سن ازدواج را برای دختران سه سال و یک روز معین کرده است».
    پس از شنیدن توضیحات بازپرس٬ ما تلمود ترجمه شده به انگلیسی را که به نام «سونسینو» خوانده می شود و از طرف همه خاخان ها به رسمیت شناخته شده٬ با خود داشتیم که بر روی دیسک ضبط کرده بودیم٬ به افسر بازپرس داده تا آن را مطالعه کند. وی متن ضبط شده دیسک را با کامپیوتر خواند. به یکباره رنگش زرد شد و حالت خفقان به او دست داد و فریاد زد:
    «خدای من٬ من دختری دارم که سه سال و سه ماه عمر دارد و اگر مردی اور را لمس کنند٬ وی را خواهم کشت». افسر مذکور سپس افسران دیگر در اداره پلیس را صدا زده و محتوای دیسک را به آنها نشان داد و برایشان خواند. همه آنان با ابراز انزجار عصبانیت خود را بروز داده و به طور مشمئز کننده ای بر روی زمین تف کردند. همان بازپرس این بار رو به ما کرده و چنین گفت:«بروید و بنویسید و رسوایشان کنید و ما با شما خواهیم بود».
    خواننده تلمود باید بسیار مواظب باشد که به هنگام خواندن آن استفراغ نکند. در کتاب(سهندرین ۶۹ ٬ ب) چنین می خوانیم:
    «اگر پسری نابالغ با مادر خود زنا کند٬ دو روایت در موردش وجود دارد. عده ای از خاخام ها باور دارند که آن زن زانیه محسوب شده و نمی تواند با یک خاخام ازدواج کند. عده ای برعکس وی را پاک شمرده و این زن می تواند با یک خاخام ازدواج کند».
    زن در تلمود بسیار مورد تحقیر قرار گرفته و با زشت ترین عبارات توصیف شده است: هنگامی که همسر خاخام «ألیزارا» وفات یافت٬ طلبه هایش به نزد وی رفته تا تسلیت عرض کنند. خاخام بزرگ بر آنها نهیب زد و چنین گفت:« هنگامی که زنی می میرد به مثابه آن است که الاغ یا نره گاوی را ازدست داده باشد»(بیراکوخ ۱۶).
    تلمود در جای دیگری می گوید:« هنگامی که همسر خاخامی می میرد به مانند آن است که وی الاغ یا گاوی را از دست داده باشد٬ در چنین حالتی باید به وی گفته شود٬ خداوند خسارت وارده به تو را جبران کند»(بیراکوخ ۱۶ ب). از دیدگاه تلمود مقدس یک مرد مساوی است با یکصد زن(بیراکوخ ۴۵ ٬ ب).
    در تلمود موارد زیادی وجود دارد که زن را نجس می داند و باید از وی دوری گزید تا موجب غضب خداوند نشود. دوره قاعدگی و زایمان از این موارد است. زن قاعده شده٬ نجس بوده و باید به مدت هفت روز از وی دوری نمود و به هنگام غذا دادن به او باید چند متری از وی فاصله گرفت. اگر مردی در این مدت هفت روز وی را لمس کند٬ نجس محسوب می شود و باید خود را طاهر کند و….زن پس از زایمان نیز نجس بوده و باید از وی دوری گزید. اگر مولود پسر باشد٬ زن باید تنها هفت روز در عزلت نگاه داشته شود٬ اما اگر مولود دختر بود٬ عرلت چهارده روز خواهد بود:(یتهادوت: بخش نیدا و بخش توهودوث).
    هم چنان که گفته شد٬ تلمود از شصت و چهار کتاب تشکیل شده و نمی توان در یک مقاله همه دیدگاه های این کتب را در مورد تحقیر کردن زنان و بی ارزش نشان دادن آنان و هم چنین در مورد مسائل جنسی٬ آشکار ساخت٬ اما به باور ما مثال هایی که آورده شد٬ دلایل کافی را در این مورد به دست می دهد.
    نباید فراموش کرد که کتاب تلمود بیانگر و نماینده شریعت قانونی یهودیت است و مصدر اصلی برای تدریس و اجرای امور زندگی که خاخام ها به آن استناد کرده و عمل می کنند. هم چنین نباید فراموش کنیم که اسرائیل که خود را دولتی یهودی می داند٬ می کوشد تا همه امور دولتی را منطبق با شریعت یهود در آورده٬ خودتان حدس بزنید دولتی که براساس تلمود و یهودیت بناگردد٬ چگونه دولتی خواهد بود؟ (۱)
    زیرنویس از مترجم است:
    (۱)- معلوم است چگونه دولتی. چندی پیش مراسمی به مناسبت بازنشستگی ماتیرداگان٬ رئیس موساد در اسرائیل برگزارودر تلویزیون نمایش داده شد. ماتیرداگان کارد بزرگ ژاپنی را به حضار نشان داد و شرح داد که با این کارد٬ سر دویست فلسطینی را قطع کرده و از مهارت خود در قطع سریع گردن داد سخن داد و وزیر استراتژی اسرائیل آقای موشه یعلون در کتاب خاطراتش چنین آورده: «وی از کودکی عادت داشت که بچه گربه و سگ را می گرفت و با آجر سر آنها را له می کرد. مردم محله به او لقب «بوگی» یعنی تانک داده بودند٬ یعنی مثل تانک سر سگ ها و گربه ها را له می کرد». خودش می گفت می خواهم وقتی بزرگ شدم٬ سر مسلمان ها را این گونه له کنم و در نهایت به آرزوی خود رسید و در جنگ های مختلفی که برعلیه فلسطینی ها و لبنانی ها شرکت داشت٬ خیالات دوره کودکی اش را واقعیت بخشید. بله٬ دولت یهودی همین است و به همین دلیل است که هر روز عده ای فلسطینی را قتل عام و آواره می کنند
    این مقاله دهسال پیش ترجمه شده تنها برای اطلاع رسانی مجددا انرا منتشر کردم، نوشته ایراداتی دارد که خوانندگان میتوانند مطرح کنند.مترجم
  • This commment is unpublished.
Write comments...
or post as a guest