نویسنده: م. محمدی
ژورنالیست بحرینی- ایرانی
در قلب نیویورک، پایتخت سرمایه و رسانه و مرکز نفوذ جهانی صهیونیسم، رویدادی رخ داد که کمتر کسی انتظارش را داشت: پیروزی زهران ممدانی، نامزدی که آشکارا از فلسطین حمایت میکند و با سیاستهای اشغالگرانهی اسرائیل مخالف است.
این پیروزی صرفاً بهدستآوردن یک کرسی محلی نیست، بلکه شکافی است در دیوارِ بلند سلطهی سیاسی و فکری آمریکا که دههها در برابر هر صدای منتقد اسرائیل یا مدافع فلسطین بسته مانده بود.نیویورک در سیاست آمریکا شهرِ معمولیای نیست؛ این شهر نماد نهایی سرمایهداری، منافع کلان و پیوند تاریخی میان پول، رسانه و لابی صهیونیستی است.
از والاستریت تا برجهای ترامپ، از شبکههای رسانهای بزرگ تا ساختارهای فشاری که بر هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات نفوذ دارند، نیویورک بهمنزلهی پایگاه اصلی قدرت در سیاست آمریکا عمل میکند؛ چه در عرصهی داخلی و چه در صحنهی جهانی.
از اینرو، پیروزی شخصیتی چون ممدانی با اندیشههای صریح و انساندوستانهاش، زلزلهای در روایت رسمی آمریکا به شمار میرود. اینکه نامزدی حامی مقاومت فلسطین در چنین شهری پیروز میشود، یعنی ذهن و وجدان جامعهی آمریکا در حال دگرگونی است، و سخن فلسطین به گوش نسل جدیدی رسیده که دیگر روایت صهیونیستی را بیچونوچرا نمیپذیرد.
تحولی از درون، نه از حاشیه
نکتهی برجسته در این تحول آن است که از درون نظام آمریکایی و از مسیر نهادهای دموکراتیک آن پدید آمده است، نه از اپوزیسیون یا نیروهای بیرونی. و همین امر آن را برای نظم کهنه خطرناکتر میسازد، چرا که تغییر از درون همیشه ویرانگرتر از اعتراض از بیرون است.این دگرگونی همچنین بازتابی است از خستگی جامعهی آمریکا از جنگهایی که واشنگتن به نام «دموکراسی» و «مبارزه با تروریسم» به راه انداخت؛ جنگهایی که در حقیقت، پوششی برای منافع مجتمعهای نظامی و مالی بود. با شدت گرفتن تصاویر غزه و جنایات اشغالگران پس از هفتم اکتبر، وجدان آمریکایی از خواب غفلت بیدار شد .میتوان گفت مقاومت فلسطین، آگاهی سیاسی در آمریکا را از نو تعریف کرد؛ زیرا میدان نبرد تنها در خاک فلسطین نیست، بلکه در ذهن و وجدان غرب نیز جریان دارد.
دستاوردهای ۷ اکتبر در درون آمریکا
اکنون روشن است که آنچه در هفتم اکتبر رخ داد، تنها یک عملیات نظامی در جنوب فلسطین نبود، بلکه نقطهی عطفی در تاریخ جهانی بود. مقاومتی که هیبت ارتش اسرائیل را در هم شکست، نقاب از چهرهی اخلاقی و سیاسی دروغین صهیونیسم در غرب برداشت.
از همینرو، هر پیروزی سیاسی یا فرهنگی در غرب برای چهرهای ضد اشغالگری، میتواند از نتایج غیرمستقیم همان شوکی دانسته شود که مقاومت آفرید.پیروزی زهران ممدانی نشانهی آغاز عصری تازه در غرب است؛ عصری که در آن، دیگر اسرائیل «تابو» نیست و آمریکا نیز از تغییر درونی مصون نمانده است.
این لحظهای کمنظیر در تاریخ آمریکاست: آگاهی مردمی از حاشیه به مرکز تصمیمسازی رسیده و برای نخستینبار پنجرهای گشوده شده تا به جهان بگوید: صهیونیسم تقدیر نیست، و عدالت برای فلسطین دیگر رؤیایی شرقی نیست، بلکه آرمانی انسانی و جهانی است.
نقدی بر گفتارِ محافظهکارانِ وابسته
در چنین فضایی، بازخوانی سخنان برخی از چهرههای فکری داخل ایران، مانند آقای سریعالقلم، ضروری است.
او مدتی پیش گفته بود که ایران باید با «مرکز قدرت» در نیویورک تفاهم کند — عبارتی که آشکارا اشارهای غیرمستقیم به اسرائیل و لابی صهیونیستی دارد.
این نوع نگاه در واقع دعوت به تسلیم در برابر همان نظام سلطهای است که امروز، حتی در خودِ نیویورک، پایههایش میلرزد و فرو میریزد.میان چنین تفکری و راهی که زهران ممدانی و نسل آگاه آمریکایی پیش گرفتهاند، تفاوتی بنیادین وجود دارد:
یکی میخواهد در مرداب موجود بماند تا اندکی آسودهتر زیست کند، و دیگری بهدنبال تعالی است، هرچند هزینهاش سنگین باشد.تاریخ همیشه از این دو گروه یاد خواهد کرد:
از بزدلانِ مصلحتجو که خواستند در کنار قدرت بمانند،
و از آزادگانِ آگاه که حقیقت را بر آسایش ترجیح دادند.شاید بسیاری هنوز اهمیت این رویداد را درنیافته باشند، اما تاریخ به یاد خواهد سپرد که از نیویورک – قلب سرمایه و صهیونیسم – نخستین جرقهی دگرگونی آگاهی آمریکایی شعلهور شد.
دگرگونیای که میتواند در سالهای آینده جهتگیری سیاست خارجی آمریکا را دگرگون کند، آنگاه که مردم بپرسند:
چرا باید ما تاوان جنایات دیگران را بپردازیم؟
و چرا سرنوشت ملتی بزرگ در دستان اقلیتی افراطی باشد؟این آغازِ پایانِ عصری است که اسرائیل در آن «خط قرمزِ غرب» بود،
و آغازِ عصری تازه که در آن عدالت فلسطین شاید به دستان آزادگانِ آمریکا و جهان نوشته شود.
تاکیدها از پیک خاور است




