محمد مهدیتهرانی
🔹به این جملات در بیانیه سعید جلیلی با دقت توجه کنید:«به روستاها بروید و صدای ما را به آنها برسانید، به حاشیۀ شهرها بروید و حرف ما را به آنها بگویید! سراغ گروههایی بروید که سانسور میشوند، دیده نمیشوند، گویی کسی روی رأی و نظر و انتخاب آنها حساب باز نکرده است... بروید و آنان را از این انتخاب، از این چشمانداز، از این دوراهی که پیش روی ملت ایران قرار گرفته است، آگاه کنید.» این فقط یک بیانیه انتخاباتی نیست؛ دارد یک هویت
اجتماعی را بیان میکند؛ هویتی که هم با سانسورشدهها نمایندگی میشود و هم سانسورشدهها را جامعه هدفش میداند.
🔸در این انتخابات معلوم بود که احزاب و چهرههای مختلف مذهبی و نظامی و حکومتی و... کدام سو بودند؛ سمت جلیلی نبودند. اینها همیشه در انتخاباتها او را مزاحم میدانستند. جلیلی، شاید خود یک سانسورشده است. اما این سانسورشده بر پایه چه کسانی به متن آمد؟ به پشتوانه یک نسل غیرسازمانی و تودهای. به این ترتیب با یک سانسورشده مواجهیم که سانسورشدهها حمایتش میکنند. جامعه هدف کدام است؟ باز هم سانسورشدهها. دوباره بخوانیم: «سراغ گروههایی بروید که سانسور میشوند، دیده نمیشوند، گویی کسی روی رأی و نظر و انتخاب آنها حساب باز نکرده است.»
🔹شورش حاشیه علیه متن، نویدگر نحوی از رهایی است. متن آنقدر پرطمطراق است که نه تنها اجازه نمیدهد حاشیه به چشم بیاید و جدی گرفته شود، بلکه حاشیه را تحقیر هم میکند. تحقیر نکردند و نمیکنند؟ حاشیه در این مصاف، آرمانخواهی انقلابیاش را جوهره میبخشد، از حاشیهها استمداد میجوید و مثل بهمن بر سر متن خراب میشود.
🔸وقتی از جلیلی در مورد اقتصاد میپرسند، بیش از همه از اقتصاد روستا میگوید. میداند مشکل اصلی ما تولید است و تولید را با تکیه بر روستاها به عنوان سلولهای پرتوان اقتصاد است که میتوان متحول کرد؛ و الا اگر به خوشنشینها باشد، تا صد سال دیگر بهانه رابطه و اعتبارات و... میآورند. جلیلی اقتصاد را دارد وارونه میبیند. کسی که در جلسات کارشناسی نشسته باشد و بهانههای مختلف دستگاهها برای عدم کارکرد مناسب را که عمدتاً به نبود بودجه و لزوم سرمایهگزاری خارجی ختم میشود، شنیده باشد، خوب معنی این همه را میفهمد.
🔹از جلیلی در مورد زنان میپرسند و او از زنان خانهدار و سرپرست خانواده و... سخن میگوید. زنان مسائل متعدد دارند. آنچه پرطمطراق است و کانونی قلمداد میشود، همیشه چیزی بوده که هیاهوی خیابانی داشته. جلیلی دقیقاً صدایی را میشنود که کسی نمیشنود.
🔸وقتی حاشیهها میداندار میشوند چه اتفاقی میافتد؟ همیشه حاشیه برای متن ترسناک است. حاشیهها، ادبیاتشان دیپلماتیک نیست. بازی برهم میزنند. متن میکوشد تا حاشیهها را مدام و مدام تحقیر کند و هولناک و هولناکتر جلوه داد تا جایی که حاشیهها هم خود از هم بترسند. اما این بازی تا کجا میتواند باورپذیر باشد؟
🔹حاشیه در نهایت چه میکند؟ حاشیه پیامآور رهایی است در مقابل هر آنچه در ساخت تکنوکراسیِ حکومتی فرومانده. حاشیه انرژیهایی نو آزاد میکند که تا کنون حبس شدهاند. یک دفعه فضای مجازی با سیلی از سانسورشدهها مواجه میشود. در اداره هم همین خواهد بود. سانسورشدهها، مدیران و به اصطلاح کارشناسانی را کنار میزنند که جز مرگ نمیتواند آنها را از صندلیشان جدا کند.
🔸در علوم اجتماعی این نگاه به حاشیه عمدتاً در جریان پساساختارگرا و انتقادی است که دیده میشود. یعنی دقیقاً نقطه مقابل تصوری که همه شاید از جلیلی در ذهن دارند. همه شاید جلیلی را یک ساختارگرا که دارای ذهنی بسته است، قلمداد کنند. اما مگر یک ذهن بسته میتواند سانسورشدهها را به شورش وادارد؟ جلیلی یک انقلابی است؛ رهبر شورش سانسورشدهها.