نوشته : فرنوش اعتمادی، عضو کانون بازنشستگان تامین اجتماعی
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، برابر با ۱۱ ماه می ۲۰۲۵
یک ــ اول ماه مه روز جهانی کارگر یک روز نمادین در تاریخ جهان است. از فردای تکوین نظام طبقاتی، جهان انسان دو پاره شد. اکثریتی که کار می کردند، ثروت می آفریدند و جهان را تغییر میدادند و اقلیتی که آن ثروت ها را تصاحب می کردند، تاریخ می نوشتند و دستاوردهای تمدن را به نام خود مصادره می نمودند. بعدها با تکوین و تکامل نظام سرمایه داری در جهان این سنت تاراج و تصاحب و این سنت تاریخ نویسی با شدت و قدرتی بیش از پیش و تا به امروز ادامه یافت. تضاد بی وقفه میان کار و سرمایه در شمال و جنوب جهانی و همچنین در درون مرزهای ملی، اهمیت وجود چنین روزی را به ما یاد آوری می کند. علیرغم تمام تلاشهای سرمایه داری واقعا موجود این واقعیت هیچگاه فراموش نشد که تمدنهای انسانی همواره به مانند انگلی از گریبان نیروی کار، طبقۀ زحمت کش و مولد جامعه، آویزان بوده اند. روز جهانی کارگر تاکید و یاد آوری و قیامی علیه فراموشی این واقعیت بی امان است. بزرگ داشتی است در کرامت مبارزه انسان کارگر علیه استثمار و بردگی.
دوــ انقلاب اسلامی ایران نیز نتوانست خود را از سلطۀ مناسبات سرمایه سالار و ضربات خرد کنندۀ آن مصون و در امان نگهدارد. حضور شکل نوین این سرمایه سالاری را که تحت عنوان قوانین نئولیبرال می شناسیم، در تمام دولتهای پس از پایان جنگ تحمیلی، در ایران شاهد هستیم. تغییر سیاستهای اقتصادی در راستای اهداف اجماع واشنگتن از اولین دولت سازندگی در دستور کار قرار گرفت. آزاد سازی بازارها، خصوصی شدن شرکتهای دولتی، مقررات زدایی، کاهش ارزش پول رایج و کاهش حمایتهای اجتماعی. اعمال خشونت بار و بی رحمانۀ این سیاست ها در تمام دولتهای پس از جنگ، با شدت و ضعفی متفاوت دنبال شد. در تمام سالهای گذشته شاهد اعمال قوانینی بوده ایم که منجر به بی نواسازی و فقیرتر شدن نیروهای مولد جامعه گشته. لغو قراردادهای دائمی، موقتی سازی نیروی کار، سرکوب دستمزدها و نهایتا سپردن سرنوشت زندگی میلیونها کارگر و زحمتکش و خانواده هایشان به دست کارفرمایان بی درد. مسببین و تصمیم گیران این سیاستها تنها به سودهای فردی، باندی و جناحی خود اندیشیدند و امر ملی را از یاد بردند. سرکوب مزدی تنها یک مسئلۀ اقتصادی و اجتماعی نیست. ادامۀ سرکوب مزدی مآلا و یقینا به امری امنیتی بدل خواهد شد. در چهار راه حوادث و تغییرات بی سابقه و شگرف امروز که مقاومتی جهانی علیه تمام مظاهر سرمایه داری افسار گسیخته و فرتوت شکل گرفته، در زمانه ای که احکام خانمان برانداز بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، کشورهای متروپل را در وضعیتی بغرنج و در بن بست قرار داده و نهایتا در روزگاری که قربانگاه غزه که نقاب از چهرۀ پلید و شیطانی این سیستم جهنمی برداشته و بسیاری از فضیلتهای فریبندۀ مدنیت غربی بر باد داده، جمهوری اسلامی ایران در جنوب جهانی ناسازۀ اقتصادی مخالفی را دارد کوک می کند که دیگر بسیاری از اندیشمندان و قدرتمندان بزرگ در بلوک سرمایه هم به آن باور ندارند. ناسازه ای که رو به گذشته دارد و نه رو به آینده.
سه ــ از سوی دیگر، در مواجهه با اجرای احکام ویرانگر نئولیبرال در کشور، طبقه کارگر ایران نیز توانسته است که خودش را باز آرایی نماید و دست به مقاومت بزند. شواهد عینی برای اثبات این ادعا اندک نیستند. گروه ملی فولاد اهواز، نیشکر هفت تپه و هپکو اراک شاهدان بزرگ این ادعا هستند. این سه مجتمع بزرگصنعتی، بزرگ ترین و قوی ترین نهضت های مقاومت علیه خصوصی سازی های افسار گسیختۀ پس از انقلاب اسلامی در ایران را سامان دادند و به نمایش گذاشتند. حرکتی یگانه و منحصر بفرد. حضور هزاران نفر از کارگران سازمان یافته و متحد، به دور از خشونت و در کمال متانت و با امتناع از فروغلتیدن در دام رمانتیزم و طرح شعارهای غیرعملی و مخرب در کف خیابانهای اهواز و هفت تپه و اراک، برای لغو واگذاری ها، پدیده هایی نیستند که بتوان به سادگی از آنها عبور کرد. این کارگران متحد بودند که جدی ترین زنگ خطر چنین واگذاری ها را به گوش بخش های عاقل تر حاکمیت رساندند و لغو آن واگذاری ها در این سه مجتمع بزرگ بدون تردید یک پیروزی و یک دستاورد بزرگ برای کارگران ایران بود. واقعیت مهم و مکتومی که در این تجربه ها نباید از دیده ها پنهان بماند، پذیرش دوفاکتوی حکومت در به رسمیت شناختن حق تشکل و اعتراض برای کارگران ایران است.امروز این واقعیت قابل کتمان نیست که نیروهایی، هر چند کوچک، در درون حاکمیت به مشکلات و خواسته های طبقۀ کارگر توجه می کنند و صدایشان را می شنوند. نمونۀ متاخرتر سازماندهی و تشکل در درون طبقه کارگر ایران را در جنبش و پویش های هوشمندانۀ کارگران پارس جنوبی شاهد هستیم. اعتراض علیه سرکوب مزدی و اعتراض علیه قراردادهای موقت، برجسته ترین ویژگی های این جنبش هستند.
مسئلۀ در خور تامل در بارۀ کارگران پارس جنوبی، تلاش رهبرانشان در برقرار کردن یک گفتگوی موثر با حاکمیت و همچنین بر قرار کردن ارتباط با جامعه و بسیج بدنۀ اجتماعی است. اجرای موفقیت آمیز دو پویش در دو سال متوالی تحت عناوین "پویش حداقل دستمزد ۱۵ میلیون تومانی" و "پویش افزایش ۷۰ درصدی حقوق و دستمزد" گواه و ترجمان این تلاشهاست.
چهارــ می توان برخی ویژگی های جنبش طبقۀ کارگر ایران در این مقطع از زمان را اینگونه بر شمرد.
این جنبش قانونگراست. فعالان این جنبش به این درک و آگاهی رسیده اند که در ذیل قانون اساسی جمهوری اسلامی و ذیل همین قانون کار به فعالیت های صنفی خود از جمله تشکل یابی، تلاش برای لغو قراداد های موقت و اعتراض علیه سرکوب دستمزدها و خصوصی سازی های افسار گسیختهادامه دهند. نگاهش را به توانایی ها و ظرفیت های درونی خودش در درون کشور معطوف کرده و از نگاه به جنجالها و سر و صداهای بیرون از مرزهای ایران پرهیز و اجتناب نموده. به همین دلیل است که توانسته زبان و ادبیات خاص خودش را برای گفتگو بیافریند. ادبیاتی که تا حدی به ادبیات انقلاب اسلامی نزدیک است و همین زبان و ادبیات است که باعث شده خیلی ها در قضاوتهایشان به بیراهه بروند. در پاسخ به برخی از منتقدین،، این جنبش مینیمالیست نیست بلکه واقع گراست. همچنین این جنبش نه برساختۀ حکومت برای سرکوب و خفه کردن طبقۀ کارگر است (چنانچه که برخی ها با کج فهمی مدعی آن هستند) و نه جنبشی آرمانی و ایده آل، آنگونه که بخشی از چپهای سکولار آرزویش را در سر می پرورانند.
این جنبش درسهایش را نه از لابلای کتابها که از تقابل بی واسطۀ کنشگرانش با واقعیت های عینی محیط کار و جامعه فراگرفته. موجودیت و اثرش را مرهون تلاشهای خودش است و علیرغم همۀ کاستی هایش، جنبشی اصیل است.
پیکار بی پایان میان کار و سرمایه، پیکار میان کارگران و زحمتکشان از یک سو و سرمایه داران از سوی دیگر در ایران و در سراسر جهان تا محقق شدن آرمانهای طبقه ی کارگر که همانا استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی است همواره ادامه خواهد یافت.
اول ماه می روز جهانی کارگر بر همه کارگران و زحمتکشان ایران و همۀ کارگران و زحمتکشان در سراسر جهان فرخنده و خجسته باد!