تارنگاشت عدالت
نویسنده: راینر شی
برگرفته از: روزنامه چپ
١۷ اکتبر ٢٠٢۴
منتظر اقدامات شدیدتر از سوی طبقۀ حاکم ایالات متحده باشید
چرا کامالا هریس اکنون ایران را به عنوان بزرگترین دشمن ایالات متحده توصیف میکند؟ زیرا در این مرحله از درگیری بین نیروهای هوادار امپریالیسم و نیروهای ضدامپریالیستی، ایران کشوری است که فوریترین برنامههای واشنگتن را خنثی میکند. اندیشکدههای نومحافظهکار که پشت هریس هستند، برنامهای برای جنگ ترکیبی علیه کشورهای بریکس دارند. آنها معتقدند که بهترین گزینۀ هژمون این است که کمپینهای بیثبات کننده را در بسیاری از کشورهای متحد چین راهاندازی کند، و در آنجا به ویژه «کشورهای بینابینی» را که پتانسیل سقوط از مدار ایالات متحده را دارند، هدف قرار دهد.
آگاهانه یا ناآگاهانه، نئوکانها این استراتژی را در پاسخ به شکست ناتو از روسیه طراحی کردند. آنها میبینند که هدف اصلی جنگ نیابتی در اوکراین، یعنی تبدیل صفحه شطرنج ژئوپلیتیک علیه چین، محقق نشده است. برانگیختن این درگیری با روسیه به امپراتوری نتیجه معکوس داد و واکنش جهانی به نسلکشی غزه، افزایش چندقطبی را بیشتر تسریع کرده است. طبقه حاکم ما نیاز فوری به مسیری مناسب برای استعمار مجدد اورآسیا، معکوس کردن ظهور چین، و بازگرداندن شبکههای تجاری این قاره به زیر سلطه ایالات متحده دارد.
ایران به تازگی طرح بعدی امپراتوری را که قرار دادن دولت ایران در برابر دایره گسترش یافتۀ بریکس بود، مسدود کرده است. در پاسخ به خواستههای مردم ایران، دولت این کشور وزن خود را پشت سر سیاستهای تندروها انداخته و به جناح [آیتالله] خامنهای اجازه داده است تا به رفتارهای انتقامجویانه علیه «اسرائیل» دست زده و ساخت سلاحهای هستهای را پیش ببرد. ایران بر تئوریسینهای تسلیمطلبی که سعی در تضعیف آن داشتند پیروز شد و موفق شد نشان دهد که «گنبد آهنین» کار نمیکند. بنابراین حامیان هریس تصمیم گرفتند که دمکراتها را به همراهی ترامپ در شیطان جلوه دادن ایران، به این امید که این امر به واشنگتن اجازه دهد به اهداف جدید خود دست یابد، تشویق کنند. اینها اهدافی هستند که یک امپراتوری زمانی که عرصه را بر خود تنگ میبیند و نمیتواند کاری برای جلوگیری از سقوطش انجام دهد، اتخاذ میکند.
هسته اصلی استراتژی جدید امپراتوری وحشی این است که تا حد امکان دشمنان خود را از بین ببرد. این نه تنها به معنای دادن پول به دولت فاشیست «اسرائیل» برای نسلکشی است، بلکه به معنای دامن زدن فعالانه به لفاظیهای ضد ایرانی و ضد «تروریستی» است که نسلکشی بر اساس آن استوار است. حزب دمکرات موضع ترامپ در قبال «اسرائیل» را اتخاذ کرده و از پلاتفرم کاخ سفید برای ترویج روایت «برخورد تمدنها» در بارۀ جنگ با اسلام استفاده میکند. وقتی هریس به ایران حمله میکند، این پیامی است که او منتشر میکند. و اینکه دمکراتها در بحبوحه خشم گسترده مسلمانان نسبت به غزه، و در زمانی که تنها چند هفته با انتخابات فاصله داریم، از انجام این کار بسیار خشنود هستند. این نشان میدهد که نیروهای دولت پنهان که از هریس حمایت میکنند، مطمئن هستند که در تقلب در انتخابات و غلبه بر واکنش این رأی دهندگان مسلمان موفق خواهند بود. آنها بر این باورند که میتوانند در داخل به این پیروزی دست یابند، که واشنگتن را در موقعیت بهتری برای اعمال زور در خارج از کشور قرار بدهد.
اگر دولت پنهان اینگونه جلوه دهد که نسلکشی غزه هیچ هزینۀ سیاسی نداشته است و هریس را علیرغم تحریم انتخابات از جانب حامیان فلسطین به قدرت میآورد، در این صورت توقف حرکتهای بعدی امپراتوری از جهاتی دشوارتر خواهد بود. و با توجه به اقدامات «اسرائیل» که هریس بر آنها چشم میپوشد، بدیهی است که این تجاوزات آتی علیه آسیبپذیرترین قشرها خواهد بود. استراتژیستهای سیاسی واشنگتن که اقتصاد را درک میکنند، خواهان جنگ همه جانبه با ایران نیستند، زیرا میدانند که این امر باعث افزایش سرسامآور قیمت نفت میشود. اما آنها خوشحالند که اجازه میدهند «اسرائیل» جنگ نسلکشی خود را علیه مردم لبنان تشدید کند، زیرا آنها کشتار را چیزی میدانند که میتواند جنبه روانی جنگ آنها را پیش ببرد. بمباران بیرویه یک تاکتیک «شوک و هیبت» است که میتواند قدرت درک شده مهاجمان را افزایش دهد و روشهای آنها را مؤثرتر از آنچه هست جلوه دهد.
واشنگتن در ابتدا امیدوار بود که این حملات تروریستی «اسرائیل» بلوک ضدامپریالیستی را از هم بپاشد. امپریالیستها میخواستند نیروهای سیاسی دوستدار آمریکا در مقابل این حملات قدرت بگیرند و ایران را از انتقام بازدارند. این امر ایران را به یک نیروی تفرقهافکن در کشورهای بریکس تبدیل میکرد و همه کشورهایی را که هدف واشنگتن برای تغییر رژیم هستند، آسیبپذیرتر میکرد. در عوض، اردوگاه ضدامپریالیستی با تهاجمات اخیر دشمن تقویت شد و ایران به یک مدل سیاسی ضدامپریالیستی منسجمتری روی آورد. در عوض، اردوگاه ضدامپریالیستی با تهاجمات اخیر دشمن خود تقویت شد و ایران به یک مدل سیاسی ضدامپریالیستی منسجمتری روی آورد.
این بدان معناست که حتی اگر از دست دادن نصرالله به حزبالله لطمه بزند، قدرتهایی که از حزبالله حمایت میکنند بیشتر میتوانند به حزبالله در مبارزه کمک کنند. نورمن فینکلشتاین گمانهزنی کرده است که جانشین نصرالله بیشتر از سلف خود ایرانمحور خواهد بود، و اینکه اگر سیاست ایران به وسیلۀ تسلیمطلبان دیکته شود، تحولی منفی خواهد بود. اما در هفتههای اخیر، تندروهای ایران به لطف این تاکتیک طراحی شده برای شکستن عزم ایران، دوباره کنترل را به دست گرفتند. امپریالیستها با دیدن اینکه نقشه آنها نتیجه معکوس داشته است به دنبال تشدید درگیری هستند. آنها از «اسرائیل» در تشدید نسلکشی علیه فلسطینیها و گسترش کشتار به سایر مناطق لبنان حمایت خواهند کرد. سپس آنها جبهههای جنگ بعدی را که در شرق آسیا، بالکان، کشورهای بینابینی، در سراسر جنوب جهانی و در کشورهای اصلی امپریالیستی خواهد بود، باز خواهند کرد.
در حالی که هژمونی به دنبال تحریک چین به جنگ نیابتی و راهاندازی موج جدیدی از انقلابهای رنگی است، پیشگیرانه به مردم خود ایالات متحده حمله میکند. در قلب این مبارزه با شورش داخلی، ضد باندها یا نیروهای نیابتی غیرنظامی قرار خواهند داشت که دولتها میتوانند برای استفاده از زور به نیابت خود آنها را بسیج کنند. ما میدانیم که ضد باندها ابزار مهمی خواهند بود، زیرا دولت پنهان ما آنها را در بریتانیا آزمایش کرده است. شورشهای ضد مسلمانان در بریتانیا در اوت سال جاری، که از سوی پلاتفرمهای رسانههای اجتماعی تحت کنترل سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده تحریک میشد، منادی آن چیزی بود که طبقه حاکم ما در ایالات متحده انجام خواهد داد. و ما میتوانیم انتظار داشته باشیم که این حملات ضد باند به زودی، احتمالاً بلافاصله پس از انتخابات، در اینجا اتفاق بیفتد.
همانند آنچه در بریتانیا، هدف اصلی از خشونت، فراهم کردن بهانهای برای دولت به منظور حمله به آزادیهای مدنی خواهد بود. هدف دیگری که آنرا دنبال خواهد کرد، جدای از ایجاد شکاف بیشتر در طبقه کارگر، ایجاد رعب و وحشت در سازمانهای انقلابی ما است. و ابزار ایدئولوژیک اصلی که دولت برای رسیدن به این هدف از آن استفاده خواهد کرد، لیبرالیسم رادیکال است. اگر دولت از راست افراطی برای اعمال خشونت علیه انقلابیون استفاده میکرد، فاشیستی بودن دولت افشا میشد. بهترین گزینه دولت بسیج مبارزان آنارشیست ضد کمونیست است، که اغلب خود را «آنتیفا» (ضدفاشیست) مینامند.
این خشونت افراطی رادیکال-لیبرالها (RadLib) نوعی گسترش ایدئولوژی چپ امپریالیستی خواهد بود که جناح هریس نمایندگی میکند؛ ایدئولوژیای که میگوید کشورهای ضدامپریالیستی به تغییر رژیم نیاز دارند، زیرا به اندازه کافی آگاه و هشیار نیستند. این جنگ صلیبی جهانی به زودی در قالب یک کمپین آنارشیستی علیه کمونیستها، که به آنها انگ «فاشیست» میزنند، به خانه بازگردانده خواهد شد. دشمن اصلی مبارزه طبقاتی ائتلافی از نومحافظهکاران، لیبرالهای طرفدار نسلکشی و لیبرالهای رادیکال است که همگی در مقابل نیروهای طرفدار چند قطبی قرار گرفته اند.
آنها در حال حمله هستند و سعی میکنند از پیروزی اردوگاه ضدامپریالیستی با توجه به این شکستهای اخیر برای هژمون، جلوگیری کنند. در هسته خود، ما باید در این درگیری در خط مقدم جبهۀ خود پیروز شویم و در میان حملات دشمنان خود، یک جنبش تودهای ضدامپریالیستی بنا نهیم.