WIDE bannerflags5 copy

 

 

Peikekhavar mobile

1 Comment

نوشته: فرخ باور

دلیل فروپاشی دولت بشار اسد فساد دستگاه ها و دوری از مردم بوده؟ پس دولت ایران می بایست زمان رفسنجانی فرو می‌ریخت وقتی که گفت کسی که پول ندارد از تهران برود، وقتی که در انتخابات تهران به زور نفرآخر و سی ام شد و اسمش را بخاطر ریشش گذاشتند آغاسی. حالا هرچه بیشتر این آش سوخته را بهم بزنند بیشتر گندش در می آید. این اسد نبود که به ایران پشت کرد و یا اگر پشت کرد برای این بود که ایران پس ازپشت کردن به قاسم سلیمانی به او پشت کرد و به طالبانی پیوست که ضد فاطمیون بودند و با دولت کودتای یاکستانی کنار آمد که زینبیون را تروریست قلمداد می‌کرد و به سوریه نفت نرساند و حزب الله را غلاف کرد.

خانه نشینی قاآنی و خوس و بش او با ظریف سازشکار هم اثبات آن. ملاحضات قالیباف با ظریف و دولت شرور هم مضاف بر آن. وانگهی کسی گفت نفت دزدی کردستان عراق مدتها از کردستان ایران به خلیج فارس می‌رسید ومیرفت؟ کاسه کوزه های کثیف خود را بر سر بشار اسد شکستن عین فساد و وقاحت است و وای اگر بشار اسد به حرف درآید، که البته روس‌ها موافق نیستند و نمی‌گذارند. اما موج معکوسِ فرو رفتن دولت انقلابی سوریه راه رفته را بر می‌گردد و عراقچی و بقایی و شعبان بی مُخ ها را فرو می بلعد. کافیست الهام ابله اف هم بخواهد پس از دست درازی عسراییل به خاک سوریه، به ارمنستان حمله کند. . هرکه بامش بیش برفش بیشتر. جام زهری را که رفسنجانی خائن به امام خمینی داد چند برابر بیشتر به حلقوم همه ی خیانتکاران فرو می‌رود. اما دیر و زود دارد مگر این که در برابر آرژانتینی شدن اقتصادی ایران، یا اوکراینی شدن نظامی ایران، شورشی بشود و سرنوشت کشور را در دست بگیرد.


پس از قدرت گرفتن اکبر شاه، پدر خوانده إصلاحات و دارودسته، خیانت و نفاق همیشه در سیاستگذاری دولتهای متوالی نو لیبرال وجود داشته است. سیاستی که می توان گفت براساس میانه روی، نه چپ نه راست، نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی تدوین شده است.‌ سیاست کلی جمهوری اسلامی چیست؟جزاینست که نه شرقی باشد نه غربی! چنین سیاستی تا وقتی که سازمانها پیمانهای متخاصم ناتو و ورشو وجودداشت معنایی سازمانی داشت. کشورهای انقلابی زیادی وجود داشتند که عضو هیچکدام نبودند و سازمان کشورهای غیر متعهد را تشکیل داده بودند، اما ایران اسلامی می بایست از آنها متمايز باشد. اما همه که میانه رو نیستند. لازم بود هر مدیریتی در بدو تشکیل متعادل باشد و کنار هر شخصیتی از مسئولین وزنه ی تعادلش معاونش باشد و این "تاکتیک" زیرکانه باعث کش مکش همیشگی و دایمی باعثِ فساد و نفاق و خیانت و قتل شد زیرا موضوعات و برنامه ها لاینحل می ماندند. مانند آن "من مست و تو دیوانه" به خانه نمی‌رسیدند و کج ومعوج می شدند.

پس از فروپاشی اتحاد جمهوری‌های سوسیالیستی شورایی وزنه در تناسبات قوا در دنیا به سوی ناتو و سرمایه داری چرخید و فاجعه آفرید و نحوست آن دامن ایران اسلامیِ نه این و نه آن را هم گرفت و سیاست میانه روی تبدیل شد به نه شرقی بل کمی هم غربی. سیاست رفسنجانی کنار امام خمینی آماده ی همین شکسته شدن تعادل بود تا با تعدیل اقتصادی و طولانی کردن جنگ و تصرف بصره به راست و به سوی ضد انقلاب کشانده  شود.‌ وقتی که دولت اول احمدی نژاد برنده شد دولت او ده نفر انقلابی و خودی بودند، ده نفر از طرف اکبر شاه به او تحمیل شد، یکنفر هم از مدیریت کیهان نخودی بود. برای تحمیل چنین دوگانگی، یک هواپیمای هرکولسC130 نزدیک شهر ری می بایست سقوط کند تا جا بیفتد. در کنار احمدی نژاد صالحی سازشکار و طرفدارناتو را گذاشتند که به براندازان دولت انقلابی مردمی لیبی تبریک گفت و وزیر امور خارجه اش در جنگ روسیه وگرجستان، طرف گرجستان را گرفت. بعدها احمدی نژاد هر ده وزیر راستگرا را برکنار کرد اما چوبش را ازمجلس و از علی لاریجانی خورد. تا فساد فاضل لاریجانی را در مجلس لو داد .

این "میانه روی"، در دولت ابراهیم رئیسی تکرار شد و در کنار رییس جمهور انقلابی و مردمی، امیرعبدالهیان قرارگرفت که شووینیست و غیر انقلابی بود. هرچه رییسی انقلابی تر می شد او بیشتر سوی ضدانقلاب میرفت. انفلابی بودن ابراهیم از زمان ریاست در قوه ی قضاییه و محکومیت معاون آملی لاریجانی به سی سال حبس آشکار شد و در دولتش با سلب مالکیت خصوصی از کارخانه ی نیشکر هفت تپه و از کشت و صنعت دشت مُغان و سپردن آنها به بیت المال ادامه یافت. اما سیاست میرعبدالهیان برعکس بود. رییسی به روسیه پیش پوتین و به دوما رفت و کارها را تا عضویت در بریکس جلو برد، اما امیرعبدالهیان مقاومت کرد و به روسیه و چین گفت خیال نکنید فقط شما هستید، ما کسان دیگری را هم داریم، و با دولت چین برسر تایپه باجگیری کرد تا جایی که رهبری خراز یرا فرستاد تا کارها را درست و از دولت واحد چین صحبت کند. سیاست او در اوکراین نیز علیه روسیه بود و تاجایی که توانست منوچهر مرادی، از دولت غربگرای روحانی را در سفارت کیِف نگهداشت تا کِیف کند و همه پُرسی در چهار استان شرقی و جنوبی اوکراین را به رسمیت نشناسد، بر تمامیت ارضی آن اصرار ورزد وسفرای روحانی را تغییر ندهد. به همین گونه همیشه یک وزنه ی تعادل کنار افراد و شخصیت های انقلابیگذاشته شده تا میانه روی حفظ شود، آنهم در دنیایی کاملا دو قطبی. اما این برنامه از طرف کی اجرا می شد؟معلوم نشد. هروقت تعادل به نفع شخصیت انقلابی در حال شکستن بود، شخصیت انقلابی حذف می شد. قاسم سلیمانی از میدان داری افتاد تا قاآنی تهران نشین جای او را بگیرد. وقتی هم ابراهیم رئیسی "زیاده روی کرد" و داد اتاق بازرگانی و دستگاه ها را درآورد ور افتاد و این آقا جای او نشست تا همان سیاست را ادامه دهداما نشد و دلال به دولت روحانی چسبید.

حالا موج ارتجاعی که از غرق شدن دولت انقلابی بشار اسد بلند شده در ایران شخصیت ها و جناحها ی انقلابی را غرق می کند و محافل ارتجاعی و نولیبرال سرمایه داری را مانند خود سوریه تقویت می کند. لاوروف در دوحه گفته بود کار نظامی را قطع می کنیم تا ثابت کنیم. یعنی همان سیاست مبادله با طالبان را با "آزادکنندگان شام" هم پیش می گیرند و سروصدای بشار اسد را می خوابانند. کاسه کوزه ها را برسر بشار اسد می شکنند تا سیاست سازش عراقچی و نفاقچی به پیش برود و کسی جلودارشان نباشد. حالا، اینها به دنبال اتفاقات رفته و مشغول تفسیر می شوند و آنها "آن کار دیگر می کنند." .

Loading comment... The comment will be refreshed after 00:00.
  • This commment is unpublished.
    سامی · 1 months ago
    متن هابی‌نعیم صفایی(پدرم) اصولا مقدمه،موخره و از همه مهمتر نتیجه گیری داشت..خواهش میکنم در‌مقالات مبهم نباشیم و گله مند بودن را اصل نوشتار قرار ندهیم. خوانندگان باید بتوانند در عین استفاده از مقاله نتیجه را هم درک کنند و اصولا بفهمند در چه مورد صحبت میکنیم.
    با ارادت فراوان
Write comments...
or post as a guest