پیوندهای اجتماعی

peikekhavarorg

مقالات پیک خاور

TheFive


در اولين دهه هاى قرن نوزدهم، زمانی كه كشورهای آمریكای لاتین درگیر مبارزه برای رهایی از یوغ استعمار اسپانیا و پرتقال بودند، جان مونرو، رئیس جمهور آمریكا، آشكارا اروپا به ویژه اسپانیا را تهدید كرد و از آن خواست از دخالت در آمریكای لاتین دست بردارند. او این منطقه را تحت قیمومت انحصاری خود خواند. این نظر به دكترین مونرو معروف شد

از سال ۱۸۹۸ تا سال ۱۹۸۹ آمریكا  ۵۲ بار بطور مستقیم یا غیر مستقیم دست به تغییر رژیم یا دولت ها در آمریكاى لاتین زد. پیروزی های اتحاد جماهیر شوروی پس از جنگ دوم جهانی و نقش برجسته آن در شست فاشیسم و افزایش اعتبار سوسیالیسم در جهان موجب سمت گیری سوسیالیستی برخی جنبش های رهایی بخش در آسیا، آفریقا و آمریكای لاتین شد.

مبارزات ضد امپریالیستی مردم آمریكای لاتین در چند دهه گذشته افت و خیزها، پیشرفت ها و عقب گردهایی داشته است

در این میان نقش انقلاب كوبا و پیروزی اش در سال ۱۹۵۹ به رهبری فیدل كاسترو، كه امسال ۶۲مین سالگرد خود را پشت سر می گذارد، جایگاه مهم و برجسته ای دارد. انقلاب كوبا ومقاومت دلیرانه دولت و مردم آن به چراغ راهنما و الهام بخش مردم سراسر آمريكاى لاتین تبدیل شده است. بیهوده نیست كه امپریالیسم پس از پیروزی انقلاب كمر به نابودی آن و رهبرانش بست و هنوز در همان مسیر گام بر می دارد. ریكاردو آلارون رئیس سابق مجلس شورای ملی كوبا می نویسد: 

«در دهه ۶۰ میلادی دولت ایالات متحده كوشید انقلاب كوبا را منزوی سازد و دولتهای آمریكای لاتین را چنان زیر فشار قرار دهد كه به راهبرد ضد كوبایی تن در دهند. برخی مقاومت كردند. از این میان فقط مكزیك قادر شد در عین حفظ روابط دیپلماتیك با كوبا به حیات خود ادامه دهد. بقیه - برزیل، بولیوی، آرژانتین، اوروگوئه و شیلی - می بایست هزینه ای بس گزاف برای سرپیچی شان می پرداختند. یكی پس از دیگری؛ ماجرا با براندازی رئیس جمهور برزیل، گولار، و رئیس جمهور بولیوی، پاس استنسورو، آغاز شد و با از بین بردن نهادهای دموكراتیك در این كشورها و جایگزینی آنها با بد ترین نوع حكومت های استبدادی كه به طور كامل تحت حمایت دولت های متوالی ایالات متحده قرار داشتند، رنجهای فراوانی به بار آورد. ده ها هزار برزیلی، بولیویایی، آرژانتینی، اوروگوئه ای، شیلیایی، و دیگر كشور های آمریكای لاتین به دست سر سپردگانی كه زیر دست مشاوران آمریكایی تعلیم دیده و از آنان دستور گرفته بودند جان باختند و امروزه بسیاری هنوز در سیاهه های هراس انگیز «مفقودین»  قرار دارند».

اولین رئسای جمهور آمریكا معتقد بودند كه كوبا مثل یك میوهُ رسیده به دامن آمریكا فرو خواهد افتاد.

طبق اظهار نظر كمیته روابط خارجی كنگره ایالات متحده، بین سالهای ۱۷۹۸ تا جنگ جهانی دوم، ایالات متحده ۱۶۶ بار در سراسر جهان دست به دخالت نظامی زده است. اغلب این مداخلات نظامی علیه كشورهای جنوب بوده است و از طرف هر دو حزب دمورات و جمهوری خواه صورت گرفته است . برای نمونه: مكزیك ۱۰ بار، كوبا ۸ بار، هندوراس ۷ بار، هاییتی ۴ بار (كنگره ایالات متحده ۱۹۷۵). 

باین ترتیب مبارزات مردم آمریكای لاتین پس از رهایی از یوغ استعمار اسپانیا و پرتقال، سمت و سوی مبارزه با امپریالیسم آمریكا به خود گرفت.

زبیگنیو یرژینسی مشاور امنیت ملی جیمی كارتر در كتاب فرصت دوم درباره «بیزاری جهانی از آمریكا» نوشت و همچنین از «افزایش پیوند میان ظهور دموكراسی در آمریكاى لاتین و افزایش احساسات ضد آمریكایی» ابراز نگرانی كرد.

نشست سران كشورهای قاره آمریكا هر چند سال به رهبری ایالات متحده برگزار و اصولاً همه كشورهای آمریكای جنوبی، آمریكای مركزی و آمریكای شمالی را شامل می شود، ولی كوبا مرتباً از شركت در آن كنار گذاشته می شد.

در ششمین نشست سران كشورهای قاره آمریكا در كارتاخنا، در آوریل ۲۰۱۲، وقتی كوبا بار ديگر كنار گذاشته شد، مشاجره میان كشورهای شمال و جنوب به اوج و نقطه گسست رسید. تمام كشورهای جنوب خواهان حضور كوبا شدند و عملاً تهدید كردند اگر نشست آینده كوبا را شامل نشود، نشست دیگری وجود نخواهد داشت. قرار شد هفتمین نشست در آوریل ۲۰۱۵ در پاناما برگزار شود.  اگر اوباما تاكتیك خود را بلافاصله عوض نمی كرد، آمریكا از بابت كارشكنی در اجلاس سران در پاناما مورد سرزنش قرار می گرفت، نه كوبا. لذا، لازم بود ایالات متحده دست به تغییری تاكتیك خود در قبال كوبا بزند، نه در استراتژی.

نتیجه منطقی راهبرد آمریكا نسبت به كوبا، راهبرد ایالات متحده برای آمریكای لاتین به منظور به شكست كشاندن جنبش ها و دولت های مترقی و چپ گرای آمریكای لاتین، نظیر ونزوئلا، بولیوی، اكوادور، و حتی كشورهای معتدل تر مثل آرژانتین و برزیل بود و هست. لذا، اتفاقی نیست وقتی می بینیم هم زمان كه لحن ایالات متحده نسبت به كوبا آرام تر می شود و نهایتاً سرعقل می آید، به منظور ایجاد بی ثباتی در همه كشورهای نام برده تلاش كرده است. اگر آمریكا در یك یا در كل این كشورها پیروز شود، عقب گرد مهمی برای كل منطقه، از جمله كوبا محسوب می شود. از آنجا كه منطقه آمریكای لاتین و حوزه كاراییب نویدبخش ترین منطقه برای پیشرفت های اقتصادی و اجتماعی ست، چنین حادثه ای یك شكست برای جهان به حساب می آید. این منطقه يكى از كانون هاى مهم جهان و دارای بنیادی محكم برای ایجاد دنیایی چند قطبی است كه می تواند بنیاد هژمونیك دنیای تك قطبی ایالات متحده را به تاریخ بسپارد.

با ظهور و رشد جنبش بولیواری به رهبری هوگو چاوز در ونزوئلا در اواخر سالهای ۹۰ قرن بیستم، كوبا متحد منطقه ای مطمئنی پیدا كرد. همكاری های سیاسی، اقتصادی دو كشور نوید بخش افق تازه ای برای ایجاد محورها و بلوك های سیاسی و اقتصادی در جنوب بود. نیروهای مترقی دیگر منطقه از جمله بولیوی، اكوادور و نیكاراگوئه از طریق انتخاب مردم به قدرت رسیدند و شرایط منطقه به سود نیروهای مردمی تغییر كرد.

البته نیروهای انقلابی در آمریكای لاتین طی دهه گذشته متحمل عقب گردهایی جدی نیز شده اند، با این حال جنبش مقاومت در این منطقه توانسته است ایالات متحده را تا حدود قابل ملاحظه ای منزوی سازد و با گام های استوارتری به تحكیم ساختمان سوسیالیسم یا حركت بسوی استقلال و سوسیالیسم پیش برود. جنبش بولیواری در ونزوئلا علیرغم فشارهای سهمگین ایالات متحده و هم پیمانانش، نارسایی ها، مشكلات و موانع درونی، همچنان از حمایت نیرومند مردمی برخوردار است. در برزیل حزب كارگران، بزرگترین تشكل كارگران و زحمتكشان نیرویی غیرقابل انكار و دارای وزن سنگینی در این كشور است. در شیلی و آرژانتین نبرد علیه نظم نئو لیبرالی در جریان است. خلق های آمريكاى لاتین به درجه ای از بلوغ و آگاهی رسیده اند كه این گفته چه گوارا را آویزه گوش قرار دهند: «به امپریالیسم نباید اعتماد كرد، حتی یك زرّه».

 م. البرزى