1400 election
"پیک خاور" بدون کوچکترین تردیدی معتقد است که باید به نزدیکترین کاندید به "خط رهبری" رای داد. ما معتقدیم که
آقای رئیسی تنها نیروی این چنینی است که شانس بالای پیروزی دارد.
در حالیکه فرصت طلبان در خدمت امپریالیسم انتخابات را تحریم میکنند، ما سال ١٤٠٠را نقطه عظفی در پیروزی "که" ضد امپریالیست بر "که" غربگرا و گام دوم انقلاب ارزیابی میکنیم.

نگاهی به انتخابات ریاست جمهوری ١٤٠٠ 
در پرتو نبرد که بر که طبقاتی در انقلاب اسلامی ایران
از دیدگاه ما انتخابات ریاست جمهوری در سال ١٤٠٠ بسیار مهم، حساس و سرنوشت ساز است. البته باین معنی نيست که انتخابات های قبلی كم اهمیت بوده است، یا ميزان مشاركت مردم مانند انتخابات سال هاى ٧٦ و ٨٨  یا بيشتر خواهد بود.  پاسخ به هر دو نكته منفی است. در این تحلیل به اهمیت انتخابات ١٤٠٠ و ضرورت دفاع از نزدیک ترین کاندید به جبهه تعمیق انقلاب اسلامی – ضدامپریالیستی ایران پرداخته می شود.
نقش تعین کننده شناخت درست مرحله انقلاب
مهمترین اختلاف نظر در بین نیروهای سیاسی تعیین درست مرحله انقلاب ایران است. این اختلاف نظر تمام نیرو های سیاسی را بطور جدی به صفوف مختلف تقسیم مى كند و حتی در مقابل یکدیگر قرار میدهد. ما معتقدیم که مرحله انقلاب ملی دموکراتیک است. یعنی استقلال ملی در زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بالاخره علمی و تکنولوژیکی تا مدت های طولانی پس از سرنگونی رژیم وابسته شاه وطیفه مرکزی ملت ایران باقی خواهد ماند.
استقلال مطلقاً بمعنی قطع رابطه با دنیا نیست بلکه رابطه با کشور های دیگر از ضرورت های حفظ استقلال است. استقلال یعنی مبارزه با نظام سلطه گر و هژمونی طلب جهانی غرب که امپریالیسم آمریکا در راس آن قرار دارد. تنها یک نگاه برق آسا به چهل و سه سال گذشته کافی است تا به اين  نتیجه برسیم که آمریکا چه دشمنی عظیمی با انقلاب ملی دموکراتیک ما داشته است.
بسیار کودکانه است اگر فکر کنیم که آمریکا و دستگاه عریض و طویل جاسوسی آن در تعیین مرحله انقلاب در کشور های حنوب و کشور ما بی طرف است و هیچ کاری به این بحث ها ندارد. خیر آمریکا همواره معتقد است که مرحله انقلاب در تمام کشورهای جنوب را "دموکراتیک" معرفی کند و حتی طرفدار انترناسیونال لیبرالیستی است. بهمین دلیل نسخه لیبرالیسم، دموکراسی، حقوق بشر و بویژه مصونیت از اصل مالکیت خصوصی را برای تمام جهان می پیچد و آنرا از طریق تبلیغات، استحاله انقلاب، کودتا، تحریم، حمله نظامی و حتی براه انداختن جنگ های جهانی پیش برده و می برد.
آمریکا و انگلیس در کشور ما برای ترویج "لیبرالیسم" طى صد سال گذشته مانع پيروزى یک انقلاب دموکراتیک درون زا شد و آنرا با اتکاء به ارتچاع، مستبدین محلی مثل شاه، زمیداران بزرگ و روحانیون مرتجع پيش برد. نتیجه آن تحمیل دو کودتای خونین بود که هزاران هزارشهید برجای گذاشت.
وقتی انقلاب اسلامی تحت رهبری آیت الله خمینی توانست استقلال سیاسی ایران را بدست آورد، آمریکا حتى پیش از پیروزی انقلاب برنامه های زیادی را طرح ریزی کرده بود تا این انقلاب شکوهمند را با شکست روبرو سارد. متاسفانه انقلاب ایران هم که بوسیله یک تشکیلات منضبط هدایت نشده بود بشدت در مقابل  توطئه ها و برنامه ریزی هاى دشمن صدمه پذیر بود. تلاش برای کودتا، تفرقه بین نیرو های هوادار انقلاب و بالاخره جنگ تحمیلی هشت ساله اقداماتی بود که صد ها هزار شهید و هزاران میلیارد دلار ضرر مالی به انقلاب اسلامی ایران تحمیل کرد.
اما پس از انقلاب عده ای ریاکارانه و عده ای ناآگاهانه تبلیغ کردند که دیگر امپریالیسم و استقلال عمده نیست بلکه دموکراسی و مبارزه با استبداد مذهبی در اولويت قرار دارد . ایدولوژی نئو لیبرالی و قبول دموکراتیک بودن مرحله انقلاب در میان نیرو های سیاسی تا کنون ضرباتی بمراتب بیشتر از جنگ تحمیلی به ملت ما زده است. البته جاسوس های نفوذی در سیستم قدرت نیز در کنار نئولیبرال های وطنی نقش مهمی درروند به نابودی كشاندن  زندگی مردم، شکست و استحاله انقلاب داشته اند که در مقالات دیگر "پیک خاور" به آن پرداخته شده و بیشتر هم به آن پرداخته خواهد شد.
نبرد طبقاتى  'که بر که' در مرحله ملی دموکراتیک انقلاب
تکامل گذلر از  نظام برده داری به نظام فئودالی را مبارزه بین نماینده های خفظ نطام برده داری با نمایندگان نظام نوین فتودالی تعیین میکرد. به همين نحو گذار از  نظام فئودالی به نظام سرمایه داری هم بستگی به نتیجه مبارزه بین طرفداران  حفظ نظام کهنه سرواژ با طرفداران نظام نوین سرمایه داری بود. بنابراین شناخت جايگاه طبقات و نبرد ميان نو و كهنه يا 'که بر که' تنها در صورت شناخت دقیق از مرحله انقلاب میسر است. انقلاب ایران در مرحله ملی دموکراتیک است، پس از پیروزی انقلاب سیاسی، مبارزه که بر که مبارزه بین نیرو های طرفداراستقلال و نیرو های خواهان برگشت به نظام وابسته به امپریالیسم آغاز شد.
سه نیرو درون ساختار قدرت از همان ابتدای پیروزی انقلاب، با ترور یاران پیرو خط امام شکل گرفت. نیرو هایی که پایگاه قدرتشان در حوزه علمیه قم بود که در گذشته چاکر دربار و ضد آیت الله خمینی بودند و پس از انقلاب خود را "طرفدار" جمهوری اسلامی و "پیرو" ولایت مطلقه فقیه معرفى مى كردند. جمعیت موتلفه نیز به این نیرو وصل بود. نیروی دیگر تحت رهبری رفسنجانی که طرفدار نیولیبرلیسم و ادغام در کلوپ سرمایه داری جهانی بود و اصلاح طلبان و چپ ها اسلامی که بویژه پس از "فروپاشی" اتحاد شوروی، تمام و کمال زیر پرچم لیبرالیسم و دموکراسی نقش جاده صاف کن نئولیبرال های حکومتی (رفسنجانی} را بازی کردند. به جرات می توان گفت که خط آیت الله خامنه ای تنها شخصیت برجسته پیرو واقعی و آگاه "خط امام" بود که بعد از ترور ها پرچم ادامه "خط امام" را در موقعیتی بسیار بسیار ضعیف در سیستم قدرت بدست گرفت. واقعیات تاسف بار اینست كه ایشان عليرغم اينکه بینش فکری اش با تمام سه نیروی بالا در تضاد بود در عین حال بدلیل جایگاه مهمش بزرگترین مسبب وضع اسفبار کنونی نزد مردم معرفی میشد در حالیکه مطلقا این چنین نبود.
بنابراین جناح بندی های کاذب و دروغین "اصول گرا" و "اصلاح طلب" بویژه در سطح رهبری این گروه بندی ها کاملاً ریاکارنه و نادرست است. صفبندی واقعی در سیستم قدرت بین دو نیروست، نیرو های پیرو شکست انقلاب و نابودی اهداف انقلاب بهمن 57 که رهبران آن امروز دیگر افشاء شده اند و بزرکترین خیانت ها را به انقلاب ایران کرده اند. دارودسته رفسنجانی- روحانی- لاریجانی مستقل از اینکه خود را اصولگرا یا اصلاح طلب بدانند از کارگزاران اصلی این جناح در جمهوری اسلامی بوده اند و هستند که تمام قد در مقابل خط انقلاب و اکثریت عظیم توده های مردم قرار گرفته اند.
در این مبارزه بین انقلاب و ضد انقلاب اشاره به جايگاه احمدی نژاد لازم است. اینکه احمدی نژاد کیست؟ و سر نخش بکجا متصل است؟ واقعا اهمیتی هم ندارد. رهبر انقلاب از ایشان دفاع کرد ولی از زمانی که او از رهبر انقلاب زاویه گرفت ناچارا بیشتر و بیشتر  رو به انحطاط رفت. آیت الله خامنه ای دارای یک خط مشی انقلابی و ملی است. زاویه گرفتن از او مستقل از زاویه گیرنده زوایه به معناى جدا شدن از خط ادامه انقلاب است. اینکه امروز احمدی نژاد اعلان میکند یک لیبرال دموکرات است و مقابل "خط امام" و "خط رهبری" ایستاده است، چیزی به جز جلب رضايت امپریالیسم نيست. اينكه وى زودتر از موعد مقرر خواهان علنی کردن تفاهم نامه ٢٥ ساله با چین شده است و اقای صادق زیبا کلام مستقیم و غیر مستقیم از او دفاع میکند و . . روشن تر از آن است که ضرورتی به تحلیل داشته باشد. امروز بین احمدی نژاد اصولگرا و تاجزاده اضلاح طلب تفاوتی نیست. باید از قدرت تخریب آنها جلوگیری کرد و ما اطمئنان داريم كه چنين خواهد شد.
حزب توده ایران تحت رهبری دکتر کیانوری تنها نیروی سیاسی در ایران بود که با تشخیص درست مرحله انقلاب ایران و شناخت دقیق از "خط امام" مسئله که بر که طبقاتی را پس از انقلاب تبیین کرد و سرنوشت انقلاب را با سرنوشت این مبارزه حياتى گره زد. در تعیین مرحله انقلاب باید صادق هم بود. رهبری غاصب كنونى ح ت ا ریاکار و ناصادق است. مرحله انقلاب را ملی دموکراتیک می نامد ولی هم و غمش سرنگونی خط رهبری (همان ادامه "خط امام")، زیر شعار دروغین مبارزه با استبداد "ولایت فقیه" می باشد. اکنون که دیگر خط رهبری در عرصه داخلی در آستانه پیروزی بزرگ بر خط نئولیبرالی است و امپریالیست ها هم در سیاست فشار حداکثری و هم در برنامه استحاله انقلاب شکست خوردند رهبری كنونى غاصب حزب شعار تحریم انتخابات را نوميدانه و مستعصل تبلیغ میکند. نگاهی به کلاب هاووس ها نشان میدهد سلطنت طلبان طرفدار ترامپ و اصلاح طلبان نئولیبرال نیز به همین نتیجه رسیده اند و همصدا شعار تحریم انتخابات را سر میدهند.
بنابراین مبارزه که بر که نه تنها در جمهوری اسلامی به پایان نرسیده است بلکه امرور بعد از چهل سال برای اولین بار توازن نیرو به نفع نیروهای واقعی "حط امام" به رهبری آیت الله خامنه ای در حال تغییر است. بازوی نظامى  این نیرو، سپاه قدس تحت رهبری سردار سلیمانی نقش بزرگی در شکست و عقب راندن گرایش نئولیبرالی داشته است و در این راه هزاران هزار شهید تقدیم پاسداری از استقلال ملی ایران کرده زیرا بدون آن امکان نداشت این پیروزی اخیر بدست می آمد.
آقای رئیسی و جلیلی و احتمالاً زاکانی و سعید محمد نه "اصولگرا" هستند نه "اصلاح طلب" این ها نمایندگان واقعی "خط امام" و خط رهبری هستند.
عامل دیگری که پیروزی جناح ضد امپریالیست نظام را تقویت میکند تغییر توازن نیرو در عزصه بین المللی است. روسیه و چین که بارها از دولت های غربگرا و نئولیبرال در ایران نارو خوردند این جناح های مرتد را در داخل حاکمیت شناخته اند و روابط خود را با نظام (بخوان رهبری) تنظیم میکنند. چین بخاطر اطمینانی که بخط رهبری دارد بالخره تفاهم ٢٥ ساله را با ایران امضاء کرد. بایدن نیز هیچ امیدی به پیروزی های غرب گرا ها در ایران ندارد و مذاکرات وین در واقع به یک سناریو مضحك  تبدیل شده است و در بهترین حالت باید با خط مشی رهبری به مذاکره ادامه دهند.
البته نباید قدرت نئولیبرال ها، ارتجاع، نفوذی های دشمن، سرمایه داران بزرگ و دزد ها را دست کم گرفت. تاثیرغرب گرایان و ارتجاع در تصمیمات شورای نگهبان در گذشته بی تاثیر نبوده است و در خدمت این نیرو ها قرار گرفته است. ولی به نظر میرسد توازن نیرو در شورای نگهبان هم به نفع خط رهبری تغیر کرده است. بهر حال سیاست ناراضی کردن مردم و کشاندن بخشی از آنها به خیابان ها، اگرچه احتمالش کم است ولی غیر ممکن نیست.
"پیک خاور" بدون کوچکترین تردیدی معتقد است که باید به نزدیکترین کاندید به "خط رهبری" رای داد. ما معتقدیم که آقای رئیسی تنها نیروی این چنینی است که شانس بالای پیروزی دارد. ما امیدواریم که ایشان پیروز شوند و کابینه جوان، ضد نئولیبرال و کارآمدی را برای تغیير  ساختار اقتصادی بسیار فاسد و معیوب تشکیل دهند. در خدمت به توده های کار و زحمت و البته با تکیه به نیروی لایزال آنها این اوضاع اسفبار را که از چهار دهه حاکمیت نئولیبرالیسم به ایشان به ارث خواهد رسید یکبار برای همیشه دگرگون کنند. مردم می فهمند که تغیر ساختار مناسبات اقتصادی و روابط تولیدی کار ساده ای نیست ولی انتظار دارند که آقای رئیسی اقدامات کوتاه مدتی را شروع کنند که مردم تاثیر فوری آن را در زندگی خودشان ببینند. آقای رئیسی مدتی است این کار را از زاویه مبارزه با فساد، برگرداندن اموال بسرقت برده مردم به بیت المال، ضربه کاری زدن به حلقه لواسان، کیان و نیاوران (ارکان سرمایه داران بزرگ) آغاز کرده است. بعلت اطلاعات گسترده ای که از عوامل تخریب و ناراضی کردن و شوراندن مردم علیه نظام در دستگاه های اقتصادی دارد مطمئناً دارای برنامه کوتاه مدت و اقدامات فوری می باشد و مردم احتمالا بعد از انتخابات آثار تغیيرات را مشاهده خواهند کرد. با پیروزی خط رهبری قدرت تخریب امپریالیسم آمریکا، بهره برداری از حربه تحریم، بشدت کاهش خواهد یافت. به این دلیل در حالیکه فرصت طلبان در خدمت امپریالیسم انتخابات را تحریم میکنند، ما سال ١٤٠٠را نقطه عظفی در پیروزی "که" ضد امپریالیست بر "که" غربگرا و گام دوم انقلاب ارزیابی میکنیم.
م. محمد