ایا جهان بسمت جنگی جهانی میرود ؟
ایا امپریالیستها  توان ورود به جنگی جهانی را دارند ؟
بدوا باید بدانیم تعریف از "جنگ جهانی" چیست و ایا امروز با این تعریف میتواند جنگی جهانی رخ دهد؟
نخست انکه در هر دوجنگـ گذشته که نام جهانی بر خود دارند بین کشورهای نوپا و جوان و  قدرتمند اروپا و خاور دور اتفاق افتاد که هدف اصلی هر دو طرف جنگ تقسیم و باز تقسیم مستعمرات بود..
اگر چه ماهیت این جنگهای خونین امپریالیستی بود ولی تولید کالایی ناشی از غارت منابع مستعمرات ، اقتصادی شکوفا و رو به رشد در کشورهای متفق   انچنان  بود که بتواند تمامی نیروهای اجتماعی و حتی طبقه کارگر و کشاورز را تحت شعار حمایت از خاک و وطن با خود همراه کند .
انباشت سرمایه کم نظیر و رونق بازار  دست دولتها را برای ساخت و تولید انبوه سلاح های جدید و توسعه یافته باز کرد و رقابتی عجیب در تولید و انباشت انواع جنگ افزار مدرن و پر قدرت را در بین دو طرف سبب شد .
لنین در باره ان دوران مینویسد ..
دورۀ رونق سرمایه داری تا پیش از آخرین جنگ- از ۱۹۰۹ تا ۱۹۰۳- اقشار بالایی پرولتاریا را در پیوندی تنگاتنگ با امپریالیسم قرار داد. از سودهای هنگفتی که بورژوازی امپریالیست از مستعمرات و کشورهای عقب مانده به طور کلی به دست آورده بوده، خرده ریزهای چرب و نرمی به دارایی های آریستوکراسی کارگری و بروکراسی کارگری اضافه شد. در نتیجه، این منافع مستقیم آن ها در سیاست های امپریالیستی بود که بر میهن پرستی آنان فرمان می راند.
از دیگر سو انبوه ذخایر استراتژیک در مستعمرات و فوران ثروت در دست دولتهای متفق  نیز خود عاملی برای ایجاد باور  توان در ورود به جنگی بود که مورد تمایل اکثریت متفقین و نیروهای طرف مقابل بود ..
 در سوی دیگر قدرت گرفتن 
 "فاشیزم ایدئولوژیک" در کشورهای شکست خورده در نبرد قبلی توانست انچنان پتانسیلی قوی از نیروی ناسیونالیست افراطی را شکل دهد که تا پای مرگ بر ارمان خود بمانند و همزمان  اتحاد نوینی در اروپا و خاور دور را شکل داد که توانست اتحادی محکم از غرب  اروپا تا خاور دور را بوجود اورد . 
تقریبا تمامی ِالِمانهای  اقتصادی سیاسی نظامی اندوران حاکی از این واقعیت بود که تمامی دولتهای امپریالیست  ان دوران  بدلیل نیاز به منابع خام  مستعمرات طرف مقابل ، خود را نیازمند جنگ میدیدند و در این راه چهار عنصر لازم را در اختیار داشتند 
یکم...حمایت مردمی
دوم... ثروت کافی 
سوم ...نیاز به مواد خام برای کارخانجاتی که هر روز نیازمندیهایشان افزایش مییافت .
چهارم ...تسخیر  بازار های جدید 
ایا امروز امپریالیستهای پیر و فرتوت چنین امکاناتی را دارند ؟
ایا ملتها را دارند ؟
ایا ثروت کافی دارند ؟
ایا کارخانجاتشان نیازمند مواد خام است ؟
ایا بدنبال بازارهای جدیدند ؟
و ایا اوکراین که بسیاری انرا اغازگر جنگ جهانی میدانند ارزش چنین اغازی را دارد؟
ایا نیروهای امپریالیستی بدنبال تقسیم مستعمرات جدیدند ؟
اگر موضوع فتح روسیه بعنوان یک مستعمره جدید و پهناور باشد ، چرا در دورانی که هم امپریالیسم فرتوت نبود و هم یلتسین خائن فریاد میزد (بیایید مار را فتح کنید) نیامدند ؟
واضح است که  همه باور داریم اغاز جنگ از نوع جهانی ان در توان کشورهای ضعیف اروپا نیست ، پس میماند امریکا و رابطه اش با اروپا ....حال ببینیم امریکا دارای این توان هست و هژمونی لازم بر اروپا را دارد  ؟
به باور من  امریکا ناتوانتر از انست که نشان میدهد 
با امدن دولت جدید ، انچه امریکا  از اینده 
نا امید کننده خودش در منطقه درک کرده بسیار فراتر از ان است که تصور میکرد و یا اندیشکده ها برای حاکمیت کاخ سفید ارائه میکردند.
 از نظر اقتصادی بخش وسیعی از 
بن بستهایی که همه روزه گریبان کاخ سفید را گرفته عملا ناشی از تارهاییست که خود امپریالیسم فرتوت  بدور خود تنیده .
تحریم کشورهایی که در اقتصاد و سیاست جهانی  نقش های اثر گذار دارند و هژمونی و خرد لازم را برای خروج از تحریم یا دور زدن انرا نیز دارند ،نه تنها اقتصاد و سیاست کاخ سفید را تحت تاثیر قرار داده بلکه سبب بیرون زدن تضادهای پنهان  بین متروپل و اقمار اروپایی ان گشته .
امروز بسیاری از بانکهای موثر ایالات متحده  در بخش وسیعی از تحریم تجارت با کشورهایی مانند ایران و چین و روسیه  متضرر شده از بازار موازی با تحریمها که بسیار هم فعالتر از بازار رسمی است ، کنار مانده اند، به قسمی که حتی بعضی از بنگاه های کلان مالی ، با فرایند گردش مالی این روابط جدید و موازی علیه تحریمها  انهم بدلیل تاکتیک پنهان  کشورهای تحریم شده  عملا بیگانه اند.

ه تنها سبب محاصره اقتصادی این اهداف نشده بلکه به نوعی نظام مالی جدید ولی پنهان منجر شده و به زبان دیگر ، خود اقتصاد ایالات متحده و شرکا را به محاصره دراورده .
امروز چین بزرگترین خریدار اسناد بدهی امریکاست و بدلیل احساس امنیت سرمایه ، بیشترین سرمایه گذاری الیگارشهای ایالات متحده در چین فعال است .ایران که با روی کار امدن وابستگان به غرب از سال ۶۲ شمسی تمایلش را به رابطه با غرب پنهان نمیکرد واز سوی بلومبرگ لقب "بازار بزرگ" را بدست اورده بود و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که سبب ذوقمرگی کلان سرمایه داران اروپایی شده بود ، همه و همه تحت الشعاع یکجانبه گرایی سیاست خارجی امریکا و وضع قوانین سختگیرانه اقتصادی قرار گرفت .
از نظر نظامی ، امروز ایالات متحده حتی قادر نیست از نفت عربستان در مقابل حوثی ها دفاع کند و از محافظت اسراییل در مقابل حماس براید .
همه شاهد فرار شرم اور امریکایبان از فرودگاه کابل بودیم ، ایا چنین کشوری توان ورود بیک جنگ تمام عیار را دارد ؟
کوبیدن الاسد بزرگترین پایگاه امریکا نه تنها بدون عکس العمل بود بلکه شادمانی روسا را در اینکه " میتوانست بدتر باشد" را شاهد بودیم ...
بیش از بیست تریلیون دلار هزینه جنگ در عراق و سوریه و افغانستان شد . چنانچه ایالات متحده توان مقابله داشت ، انگونه فرار را بر قرار ترجیح میداد؟

طبق محاسبات بلومبرگ امروز تنها اروپای غربی ده ها تریلیون دلار از این تحریمهای یکجانبه امریکا انباشت زیان اقتصادی داشته ..
وضعیت اقتصادی شکننده امروز اسپانیا ،پرتقال،ایتالیا، فرانسه ، و..و. از همین یکجانبه گرایی ایالات متحده در تحریم کشورهای پیرامونی ولی موثر در اقتصاد جهانی ناشی میشود .
عدم شرکت بریتانیا در پول واحد اروپایی نیز تلاشی از سوی بریتانیا برای استقلال و نجات پوند از میان این تنازع پنهان بود ..تنازعی که امروز در اوج فوتوتی امپریالیسم مانند توموری رشد یافته و غیر قابل علاج بیرون زده است..
امروز ایالات متحده امریکا با بیش از سی تریلیون دلار بدهی یکی از بزرگترین بدهکاران جهان است و بیماری کرونا امانش را بریده..امار خیابانخوابهایش ، گینس را شرمنده کرده و جامعه فروپاشی شده اش برای حکومت تره خرد نمیکند و ریختن به ساختمان کنگره برایش در حکم غارت فروشگاه های جنوب شهر را دارد، ..
شک نکنیم چنین مجموعهای از سران اروپا /امریکا ، که به دلقکهای سیرک بیشتر شبیهند امروز حتی قادر نیستند هزینه
یک روز جنگ منطقه ای را بپردازند ، چه رسد به جنگ جهانی ...
هیچ جنگی در کار نخواهد بود ...
نعیم صفایی