تاملی بر چپ بورژوایی 
توضیحی ناشی از بدهکاری  به کارگری از جنس انقلاب ۵۷ ، که فریب تولیدات غرب را نمیخورد و خام  شرایط امروز نمیشود و چفیه ، این نماد ضد امپریالیستی انقلاب ایران را همواره بر گردن دارد .
اما در مباحث نظری...
 اگر چه مدعیان چپنمای امروز  از  ماحصل تاریخ  تلاشهای فداکارانه و خونبار نیروهای چپ از زمان  دکتر ارانی تا انقلاب از انقلاب تا سال ۶۲ و سپس اغاز دوره منحرفین  بخصوص بعد از  بقدرت رسیدن نفوذیها  باسردار سازندگی و بعد از ان ،  جز فیسبوک و توییتر ویک حزب  ابکی  خود  توده خوانده و چند محفل زهوار در رفته و گرفتار همیشگی مهسا امینی ها، ارثیه ای  دیگر باقی نگذاشته اند ،  اما در فضای مجازی  افراد شاخص‌ بسیاری دارند که اگر چه خود را چپ میدانند ولی اکثر بزرگان داخلیشان  در خدمت اصلاحطلبانند . تعداد این  ستارگان!! که اکثرا در اسمان غرب طلوع میکنند ولی با "اعتماد" کامل  بسمت "شرق" چشمک میزنند ،  اگر از پرولتاریای جهانی بیشتر نباشد قطعا کمتر هم  نیست ...همه انقلابی....همه استاد...همه تئوریسین . 
اما شرایط روزمره جهان امروز حد اقل این شانس را به ما داده که بتوانیم از بررسی  این جماعت ، بیک دسته بندی ابدوغ خیاری برسیم 
لذا .مقدمتا میگوییم این "خواص!!" را بسهولت میتوان به چند گروه شاخص تقسیم کرد
گروه یکم..."چپ اقا" 
این چپ دارای القابی چون ..دکتر ..نویسنده...خبرنگار..محقق..کارشناس!!.فیلسوف...و..و..است .
این گروه از چپهای مدعی  مارکسیست  لنینیست   انقدر با سواد و با کمالاتند  و انچنان ورق به ورق کاپیتال و مجموعه اثار لنین را فوت آبند که اصولا کسی را لایق مصاحبت و دیالوگ با خود نمیبینند. و همواره سوالات را بیجواب میگذارند،
گروند ریسه و انتی دورینگ را  سه سوت  از بَر  برایت میخوانند..نامه های مارکس به انگلس را شبانه روز دکلمه میکنند ، شأنشان کمتر از همکلامی با هابر ماس و مارکوزه   و ژیژک نیست مباحث هنریشان همواره حول برتولوچی و دسیکا دور میزند. . همنشینی با عوام که اصلا حرفش را نزن...این عالیجنابان انقدر  والا مقام هستند که اصولا جز در مباحث نظری و فلسفی ، مارکسیسم را زائد میدانند 
این گروه فیلسوف است ، کلاه گپی بر سر میگذارد ، شال گردن دراز  میبندد عینک که البته نشانه روشنفکریست هم بر چشم دارد   و در حالیکه به همه  نگاه از بالا و عاقل اندر سفیه دارد ، نقش پدرانه را فراموش نمیکند . این گروه  از انچنان ادبیات پیچیده ای برخوردار است که فقط نمونه انرا  در مباحثات مجمع فلاسفه مکتب فرانکفورت  میتوان دید. این چپ والاست، اقاست ، با شخصیت است ، رییس است ، ان بالا بالاها سیر میکند ... .خجالت اور است  اگر حتی  فکر کنیم  روزگاری  انقدر  پایین بیاید که با کارگری  سر یک میز  قهوه خانه ای در جنوب شهر ،بنشيند و دیزی بخورد .  
مباحثات  و دیالوگ های فلسفی این گروه به مسابقه ای برای  بیشتر پیچیدگی جملات و ادبیات سیاسی تبدیل شده انچنانکه اکادمیسین ها هم برای فهم‌ مطلب باید یک کارتن اسپیرین و ده جلد  واژه نامه سیاسی را همیشه بهمراه داشته باشند .انقدر در ادبیات فلسفی مارکسیستی غرق هستند  که برای ادبیات کارگری ابدا  زمان و وقت ندارند   روشنفکران حرفشان را نمیفهمند ..کارگر بدبخت ڬه جای خود دارد ، ولی البته همه این سخنوریها و چاپیدن مقالات  بخاطر همان کارگر است...باور کن ...اگر چه کارگر گرفتار در اقتصاد برجامی  ، خودش نمیداند در لابلای این همه واژگان پیچیده سیاسی  چرا نگفتند...
«نان به چه دلیل گران شد؟»
در ذهن این دسته ، طبقه کارگر اسب چموش ولی کثیفی است که اگر توانست  بندهای خود را پاره کند  و زنجیر هایش را بگسلد   اول باید خودش را تمیز بشوید و پاکیزه کند تا شبیه "اقاها" شود ، با کلاس شود ، سپس باید  محترمانه!! خودش  خودش را زین کند تا این عالیجنابان  قبول زحمت کنند و بیایند و به ارامی سوارش شوند ..
گروه دوم  چپهای هردمبیل و فرصت طلب هستند  ...
این گونه چپ ها  اما  چندان به حفظ و از بر نمودن  اثار  مارکس و لنین  توجه نشان نمیدهند..البته انرا چندان هم ضروری نمیدانند .چرا؟.  چون خودشان لنین زمانه اند ..ولی البته هر گاه لازم دانستند  مقالاتی کم چسب یا نچسب  را  جستجو و کاوش کرده با کمی  دستکاری ادبی بنام  خود  در نامه مردم  یا نشریات وابسته یا مجله های هفتگی  یا مشابه !! میچاپانند ...
.این گونه شخصیت ها در پس زمینه مغزشان نه تنها مارکسیسم  لنینیسم را کهنه و فاقد وجاهت تاریخی میدانند  بلکه اصولا  امپریالیسم را قدر قدرتی  ابدی دانسته و صد البته ، چندان هم مضر و بی خاصیت  نمیبینند ، ولی البته  همزمان با شعارهای  توخالی و گاه بی ربط ، گهگاه هم علیه امپریالیسم قمپزی در میکنند .ولی همواره گوشه چشمی هم به یاوری و امدادات غیبی امپریالیسم  دارند. 
در بزم متحدانش مینشینند دل میدهند و قلوه میگیرند ، ولی  انگ وابستگی و رفورمیسم و ساندیس خوری را به امثال ما  میزند .اگر چه همواره میگویند برانداز و به بن بست رسیده نیستند  ولی همان شعار همیشگی اصلاحطلبان را ورد زبانشان  دارند. ...
«ای عاقا.این حکومت اصلاح شدنی نیست» ..
گروه بعدی چپ‌  ول معطل است 
این نوع چپ اما دیدنیست ، مادر زاد مرفه  است. نانش را  از  میان  همین بیعدالتی طبقاتی بدست میاورد ،  ولی فریاد عدالتخواهی  میزند یک بیسواد سیاسی کامل است  وبدلیل  نبود ایدئولوژی دهان پر کن در اطرافش  بسمت چپ امده ، کم نظیر ولی پر شمار است. چپ دکوریست. فقط به رشد بادکنکی دامن میزند . چپ  مذهبی نبودن است. چپ اتئیسم نشناس است. ...چپ مادرزاد  لا مذهب  و یکجورایی چپ سوپر راست؟؟!! است....چپ است ولی راست میرود. .شاید به این دلیل که هنوز دست  چپ و راستش را خوب نمیشناسد. چپ طبقه متوسط مرفه است ، چپ شعرهای شاملو و تصنیف جمعه داریوش ، در بزم شبانه یادبود فروغ و نصرت رحمانی  است. چپ زده است . سرشار از احساس رمانتیک‌ است. دوست دارد همه دوستش  داشته باشند  چپ خَرَکیست. چپ منو دوست داشته باش. چپ مرا ببوس. چپ هوای همه رو داشته باش. چپ  هیچکس رو دلخور نکن. چپ پای میز همه بشین .
این چپ چوخ بختیار نیست.ولی هست.
این چپ از همه ایده میگیرد.حتی از شازده و ݦقبره کوروش.
گروه بعدی اما چپ ابن الوقت انقلابیست.
این چپ اپورتونیست نیست...سکتاریست نیست. .رادیکال نیست.پوزیتیویست نیست..رئالیست  هم نیست. در دموکراسی  اروپا زیست میکند.سوسیال دمکراسی اروپایی را خواب میبیند  انقلاب اکتبر  را لازم و تکرارش را ضروری میداند و همزمان  روش چه گوارا  را تجویز میکند و در عین حال  در احزاب ابکی و بیخاصیت اروپایی هم  عضو است و یک پای همیشگی کلاپ هاوسهای انچنانی  .
البوم عکسش از کشته های بلشویکها و منشویکها و سوسیال دمکراتها گرفته  تا مائویستها و تروتسکیستها و..و..  سرشار است.
 مرده پرست است ،عکس شهید پرست  است فرق نمیکند  مرده اش از کدام طرز فکر باشد.فقط کشته شده باشد کافیست .
همه چیز هست وهیچ چیز نیست  ولی فقط  هست و نمیگوید چرا هست . اوپوزیسیون تند رو مادر زاد  است .همه جا هست و همه را نقد میکند .دائم .ایه یاس میخواند  ولی راه حل ندارد . خود نا امید است و امید را میسوزاند ولی شامه ای قوی دارد و بوی کباب را حتی  از خارج از کشور و در یک حزب دست راستی تشخیص میدهد ، ولی داغ کردن خر را  در فاصله کم از کباب تمیز نمیدهد . از هر حرکت کارگران  داخل  یک انقلاب پرولتاریایی  میسازد و در تخیلاتش خود را رهبر  ان انقلاب  میبیند. اعتماد به نفس عجیبی دارد . اعتراضات کارگران یک کارخانه را میبیند  ولی صف چند کیلومتری همان کارگران  را در عاشورای امام حسین نمیبیند  ایدئولوژی و ارمانش در قبرستان کشته های چپ  دور میزند . برایش  مسئول مرگ دیگران بودن ابدا  معنا ندارد.
.هرگز کنفت (کنف سابق) نمیشود. بجای پاسخ .همیشه چیزی برای گفتن دارد. مثلا .خوب نخواندی....موضوع رانگرفتی....متوجه نشدی.خالی بستی.. بهتر است بیشتر مطالعه کنی.و..و.
و اخرین چپ . همان  چپ مارکسیست لنینیست حقیقی است  که از جنس خودت هست . اگر چه از هنر اوانگارد  چیزی نمیداند و پیکاسو را نمیشناسد و از موسیقی کلاسیک سر در نمیاورد  ولی همان نقاشی قهوه خانه ای و اواز سوسن و اغاسی را  مردمی ترین میداند و از دیدگاه  همه ان گروه هایی که برایت  بر شمردم  فردی بیسواد است . اقا نیست ، فیلسوف نیست..اهل بزم شاعرانه نیست ..فرخی را میستاید ولی شاملو و اخوان و  شعرهایشان را درک نمیکند و نمیداند اصولا این اشعار غلیظ و پیچیده را برای چه کسانی  سروده اند  ..
.ولی تلاش میکند در این هنگامه  پر تنش و خطرناک  که  انقلاب کشور ایران  مورد تهدید  ارتجاع امپرالیستی  از بیرون  و اتحاد  ارتجاع سنتی و مدرن   زراندوز و فاسد درونی گرفتار امده نیروی سومی  را که تحت مدیریت ،رهبری  خردمند و دولتی انقلابی ، رو به پیش دارد  و طلیعه پیروزیهایش را در سوریه و عراق و داخل کشور و اتحادش با کشورهای  ضد امپریایستی همچون چین ،  روسیه ، کوبا ، ونزوئلا  ، نیکاراگوئه و..و.. میبینیم ،  بیابد و بشناسد و  حمایت کند ، تا تو را کمک کنند  که سلامت بمانی تا این واپسین  گردنه سخت انقلاب را هم پشت سر بگذاریم...
نعیم صفایی