مارکسیسم بعد از یک و نیم قرن
تحلیلی نارسا از آینده ای نه چندان دور ..
به باور من امروز دیگر زمان  رمز گشایی و  برملا کردن سیاست دوگانه و فریبکارانه و خبیثانه  امپریالیستها در باب  نهادهایی مانند نهاد حقوق بشر و نهاد رسیدگی به جنایت علیه بشریت در سازمان "دول" امپریالیستی  و  دمکراسی بنجل و بی محتوای غربی و واژه هایی مانند  حقوق فردی و انسانیت در سیاست خارجی و داخلی  غرب و ..و.. گذشته است .
امروز طرح  مسایلی این چنینی  حتی برای خودشان  هم  سبب مضحکه است ..
اما فروریختن  همین باورهای  مسموم امپریالیسم که سالها در بوق امپریالیستها دمیده میشد  در توده های جنوب جهانی ، بر آن بخش که ما آنرا "جامعه  ندیده گرفته شده" در  جهان میخوانیم  ، آنچنان تاتیرات عمیقی  گذاشته  که بدون شک تغییرات عظیم و در عین حال باور نکردنی را در آینده نزدیک سبب خواهد شد .
دسترسی آسان جامعه جهانی به شبکه های خبر رسانی متنوع و حضور جامعه جهانی در فضای مجازی ،  سیاستمداران ابله و فربه و شکم سیر ولی سیری ناپذیر  امروز را در اتاقهایی از "آیینه دو طرفه"  قرار داده ، بطوریکه  آنها از درون میدان سیاست  تنها خود را میبینند و بیخبر از آنسوی آیینه که بوضوح  توسط ملتها دیده میشوند ..
امروز بریتانیاییها اگر چه رییس دولتی آسیایی و البته نا کارامد را بر پست نخست وزیری کشور  میبینند ولی زمانیکه دست ندادن پادشاه پیزوری بریتانیا را با فرد رنگین پوست میبینند ، حقیقت را آشکار و عریان  میبینند  .
در این حالت است که نمایش مسخره بریتانیا در تبلیغ  لیبرال دمکراسی و پروپاکاندای عدم نژاد پرستی ،  همچون خشتکی پاره سبب بی ابرویی بیشترشان میشود و مردم با دیدن چنین حقایقی 6f5b5033-21ea-4a52-ba2b-c39531a6c06a
 نفرت ذخیره میکنند .
امروز اگر چه مکرون تلاش میکند در پشت آن اتاقک  دست در دست کثیفترین چهره ها و فواحش دست ساز پمپئو  نقش دن ژوان  الیزه را بازی کند ، اما جلیقه زردها براحتی آثار خشونتهای عریان پلیس فاشیست فرانسه را بر سر و صورت یکدیگر میبینند ،
و نفرت ذخیره میکنند .
امروز وقتی  اندک باقیمانده  طبقه متوسط و اکثریت فقیر شده  آلمان  سرما و  نبود امکانات و حمایتهای دولتی را کنار اطلاعات بدست آورده خود از حمایت دولت بظاهر ضد نازی  از نازیهای اوکراین  میگذارند و گشادبازیها و جفنگ سراییها و دروغپردازیهای  سیاستمداران خود  درمورد  اوکراین  را میبینند ، 
و نفرت ذخیره میکنند .
وقتی جامعه فروپاشی شده امریکا میداند که ترامپ تنها الیگارشی نیست که چپاول کرده و مالیات نداده در حالیکه دولت  همه روزه لقمه را از دهان کودکان امریکایی تحت نام مالیات بیرون میکشد  ، وقتی جامعه امریکایی میداند که از جسد فرزندانشان وسیله ای برای انتقال مواد مخدر و سنگهای گرانبهای افغانستان استفاده شده ،
وقتی میداند هزاران هزار جوان کشته شده امریکایی نه برای وطن که برای منافع الیگارشها از میان رفته اند ،
نفرت ذخیره میکنند .
اما چه خواهد شد 
پنهان شدن سیاستمداران در پشت دیوارهای بتنی برای محفوظ ماندن از نفرت عمومی  ، سیلی خوردن مکرون و حمله به کنگره امریکا  پیش پرده و مقدمات فوران این نفرت است ،
اما آنچه امروز را با دیروز متفاوت میکند ،ابزارهاییست که خود غرب بودنش را نه تنها توجیه کرده ، بلکه ضروری اعلام کرده 
تولید اخبار فیک ، خشونت مشروع ، جعل حقایق  ،  کشتار علنی طبقه محروم و مخالفان ، و..و.. درسهاییست که  فقرای جهان  در اوج تحقیر و تضییع حقوقشان از امپریالیسم اموختند . 
امپریالیستها با وجدان آسوده کودکان  را زنده زنده میسوزانند و کشتار میکنند ،مردان و زنان را با لبخند قصابی میکنند ، آنها در کمال خونسردی و فقط برای تفریح  محرومین و رنگین پوستان و کارگران و کشاورزان را  میکشند و عکس یادگاری میگیرند ، 
«جنگ های امپریالیستی جهان را به آتش کشیده است، از این پس تنها انقلابهای اجتماعی جهانی و اتحاد پرولتاریا می‌تواند راه صلح و آزادی ملت‌ها را بگشاید.»
لنین 
امروز آشکار است که هیچ صلحی در راه نیست و امکانش هم نیست ، صلح طلبی شگرد همیشگی  امپریالیستها در زمان شکست است و صلح طلبان دانسته یا ندانسته  عمله های فریب خورده و سانتیمانتالهای در خدمت غرب  و فعال در در فضای مجازی هستند .
«تاریخ حاکمیت نئولیبرالیستها  نشان داده  که هیچ مسیر شرافتمندانه ای برای براندازی و به سقوط کشاندن  این نظام پلید جهانی  وجود ندارد »
لنین به ما میاموزد که ،
«سوسیالیستها از جنگ نفرت دارند ولی نه تا خلع سلاح کامل امپریالیسم ، جنگ برای خلع سلاح امپریالیسم  یک جنگ مقدس است .»
نقل به مضمون 
امروز جنوب فقیر و گرسنه نیازمند انباشتن و   متراکم کردن این نفرت علیه سرمایه سالاران جهان است.
امروز زمان تغییرات بنیادی در  پیشرفته ترین نظامهای صنعتی و سرمایه داریست  که مانند خر در گل مانده اند و پروسه تاریخی امپریالیسم رو به سقوط و زوال ، انها را به ته کوچه بن بست کشانده .
سالها بیخردان چپنما ضمن خود فیلسوف بینی مدعی بودند که نظرات مارکس بدلیل اینکه در جهان صنعتی اتفاق نیفتاده لذا دیگر قابل استناد نیست و باید توسط امثال مارکوزه و دیگران مورد استحاله قرار بگیرد ،
بیخردانی که  در کندوی جامعه روشنفکری گرفتار بودند و  نمیفهمیدند کارگران دوران مارکس حتی کشور خودشان را هم نمیشناختند ، چه رسد به جهان  .
«امروز آغاز همان روزیست که مارکس بیش از صدو پنجاه سال قبل آنرا بدرستی پیش بینی کرده بود ، اغاز تغییرات بنیادین جهانی ، در   کشورهای پیشرفته صنعتی »
امروز همان روزیست که اتحاد میلیونها میلیون  توده های فقر از کارگر و کشاورز و حاشیه نشینها در جنوب ، علیه شمال امپریالیست  در حال شکل گیریست و لنین انرا بدرستی پیشبینی کرده بود .
لنین میگوید 
 سیاست، در عصر توده‌ها، در جایی شروع می‌شود که میلیون‌ها، یا حتی ده‌ها میلیون میلیون انسان در آن‌جا یافت می‌شوند
لنین با اشتیاق خاطرنشان می‌کند که قرن بیستم، بیش از هر قرن دیگری، عصر توده‌های بی‌شمار ـ دوران انبوه مردم است؛ و انقلاب در هر صورت یک جنگ است؛ تنها جنگ مشروع، عادلانه و ضروری؛ جنگی که نه به خاطر منافع کثیف و پلید مشتی از حاکمان و استثمارگران، بلکه به خاطر میلیون‌ها و صدها میلیون استثمارشده جهان و کارگران بر علیه استبداد و خشونت انجام می‌گیرد.
لنین مرتباً تکرار می‌کند که 
«انقلابی‌بودن در نهایت امر، رفتار کردن همچون یک مبارز انترناسیونالیست است. »
امروز روزیست که وظیفه هر نیروی ضد امپریالیست با هر عقیده و دین و مذهب و آرمان  باید تلاش برای اتحاد هر چه بیشتر جنوب گرسنه علیه شمال شکم سیر  و دامن زدن بر نفرت بیشتر و شعله ور کردن نفرتهای متراکم شده در بین فقرای جهان باشد . 
تنها نفرت متحد جهانی  از این نظام فاسد جهانی و نوچگان منطقه ای آنها و  گردانندگان پنهان ان  ، قادر به حذف این بیماری  از روی زمین است ..
«با این حال جهان هم­چنان بسیار ناهمگون باقی مانده است. امپریالیسمِ قهرآمیز ملل پیشرفته، تنها از این رو قادر به حیات است که ملل عقب مانده، ملیت های تحت ستم، کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره، بر روی کرۀ زمین ما باقی هستند. مبارزۀ مردمان تحت ستم برای"" وحدت ملی و استقلال ملی"" به طور مضاعف مترقی است؛ چرا که از یک سو، این مبارزه شرایط مساعدتری را برای توسعۀ خود آنان فراهم می آورد؛ و از سوی دیگر، ضرباتی را متحمل امپریالیسم می کند. به طور اخص همین امر دلیل آن است که چرا در مبارزه میان یک جمهوری دمکراتیک امپریالیستی متمدن و یک سلطنت بربرمنشانۀ عقب مانده در یک کشور مستعمره، سوسیالیست ها کاملاً در جانب کشور تحت ستم- علی رغم سلطنت آن- و در برابر کشور ستمگر-علی رغم «دمکراسی» آن- هستند.»
لنین 
اگر فقرا تنها نیمی از نفرتی را که زرسالاران از فقرا  دارند را علیه الیگارشها در سینه داشتند، امروز اثری از این نظام خونخوار در جهان باقی نبود . امروز "نفرت" از امپریالیسم  بزرگترین و تنها  سلاح فقرای جهان است .
این اتش نفرت را دامن بزنیم و خود را برای نبرد آخر آماده کنیم .
نعیم صفایی