پیوندهای اجتماعی

peikekhavarorg

مقالات پیک خاور

مارکسیسم لنینیسم چراغ راهنمای طبقه کارگر
پس از فروپاشی اتحاد جماهبر شوروی، حزب کمونیست چین ده ها مقاله علمی و آموزنده در تحلیل از علل فروپاشی سوسیالیسم در شوروی و علت شکست انقلاب مخملی در چین، برشته تحریر در آورد.

با مطالعه این مقالات، وبررسی برخی علل داخلی فروپاشی سوسیالیسم در اتحاد شوروی و موفقیت حزب کمونیست چین در سرکوب توطئه میدان تیان من، به این نتیجه رسیدم که نگرش ضد رویزیونیستی، خلاق و غیر دگماتیستی به جهان بینی مارکسیسم - لنینیسم یکی از علل اساسی موفقیت حزب کمونیست چین بوده است.

مارکسیسم لنینیسم چراغ راهنمای طبقه کارگر
پیشگفتار
سال 1988-1990 برای مارکسیست لنینیست های جهان سال های غم انگیزی بود. در حالیکه اتحاد جماهیر شوروی احتیاج به رفرم در چارچوب نظام سوسیالیستی داشت، امپریالیست ها با کمک رویزیونیست ها، در راسشان گورباچف و جاسوسان نفوذی پس از هفتاد سال تلاش موفق شدند بلوک سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی و اروپای شرقی را تخریب کنند.

در همان سال ها جمهوری توده ای چین ده سالی بود که سیاست رفرم و بازگشایی را در چارچوب نظام سوسیالیستی آغاز کرده بود و مردم چین بویژه کارگران و دهقانان آثار اولیه رفرم ها را لمس کرده بودند و در کنار حزب کمونیست چین از رفرم و سوسیالیسم دفاع میکردند.
امپریالیست ها با برنامه های گسترده با بهره برداری از سیاست بازگشایی در چین، توانسته بودند ایدئولوژی بورژا- لیبرالی را در بین دانشگاهیان، روشنفکران و برخی اعضای حزب رسوخ دهند. اما در حزب کمونیست چین تنک سیائوپینک معمار رفرم و بازگشای، از سال 1987 در ده ها مقاله خطر نفوذ ایدئولوژی بورژوا لیبرالی را به رهبران، کادر ها و اعضائ حزب گوشزد کرده بود. تنک اگرچه اعتقاد به جایگزینی کادر های سالخورده داشت، ولی در عین حال خطر رسوخ ایدئولوژی بورژوا لیبرلی را در رهبری، بویژه کادر های کم تجربه حزب احساس میکرد، بهمین دلیل با وجود واگذاری همه مسئولیت هایش در رهبری حزب، در صدر ارتش آزادیبخش چین باقی ماند.
اولین طرح انقلاب مخملی جهان با هدف فروپاشاندن جمهوری توده ای چین با برنامه ریزی طولانی امپریالیسم زیر عنوان "دموکراسی و حقوق بشر" سازماندهی شد تا جامعه چین را به اغتشاش بکشانند و حزب کمونیست چین را سرنگون کنند. از آنجاکه تعدادی از کادر ها ی جوان حزب و دانشگاهی به اشتباه به این جنبش پیوستند، در میان رهبری حزب در چگونگی برخورد به این جنبش اختلافاتی ظهور کرد. این اختلافات با عث شد بحران در حزب و جامعه خطرناکتر شود. اکثریت کمیته مرکزی حزب درک درستی از ماهیت ارتجاعی این جنبش داشتند و خواهان سرکوب این جنبش ارتجاعی بودند، ولی برای جدا کردن صف دانشجویان فریب خورده از نفوذی های دشمن و خائنین به میهن مجبور بودند صبورانه عمل کنند. با طولانی شدن سرکوب، اغتشاش از پکن به شهر های دیگر نیز کشانده شد.
بالاخره تنک سیائو پینگ به نمایندگی از اکثریت کمیته مرکزی ماهیت ضد انقلابی این "جنبش دموکراسی خواهی" را افشاء کرد و بعنوان فرمانده کل قوا فرمان سرکوب این شورش ضد انقلابی را به نیرو های انتظامی صادر کرد. زائو زیانگ صدر حزب کمونیست و رئیس جمهور وقت چین، بخاطر انحراف به راست و دفاع از بورژوا لیبرالیسم از رهبری حزب کمونیست و ریاست جمهوری کشور کنار گذاشته شد و توطئه فروپاشی سوسیالیسم در چین شکست خورد.
کالبد شکافی وقایع میدان تیان من بسیار بسیار حائز اهمیت است که لازم است در آینده در مقاله ای جداگانه به آن پرداخت. اما چرا چین بر خلاف اتحاد جماهیر شوروی موفق شد از فروپاشی سوسیالیسم در چین جلوگیری کند؟ 
پلنوم سوم کمیته مرکزی کنگره یازدهم حزب کمونیست چین و در راس آن تنک سیائو پینگ در سال 1978توانست اشتباهات چپ روانه و دگماتیستی دوره ده ساله "انقلاب فرهنگی" را با موضع، نقطه نظر و متدولوژی مارکسیستی لنیننیستی نقد کند. تصویب سند "ساختمان سوسیالیسم با ویژه گی چین" در این پلنوم نقطه عطفی در ساختمان سوسیالیسم در چین بود.
این پلنوم بر نگارنده که تا آن زمان طرفدار «مارکسیسم لنینیسم و اندیشه مائوتسه دون» بود، تاثیرات شگرفی گذاشت. یکی از این تاثیرات چگونگی نگاه به جهان بینی مارکسیم لنینیسم بود. پس از شکست توطئه برانداری قدرت پرولتاریا در چین، بویژه پس از فروپاشی اتحاد جماهبر شوروی، حزب کمونیست چین ده ها مقاله علمی و آموزنده در تحلیل از علل فروپاشی سوسیالیسم در شوروی و علت شکست انقلاب مخملی در چین، برشته تحریر در آورد.
با مطالعه این مقالات، وبررسی برخی علل داخلی فروپاشی سوسیالیسم در اتحاد شوروی و موفقیت حزب کمونیست چین در سرکوب توطئه میدان تیان من، به این نتیجه رسیدم که نگرش ضد رویزیونیستی و در عین حال خلاق و غیر دگماتیستی به جهان بینی مارکسیسم - لنینیسم یکی از علل اساسی موفقیت حزب کمونیست چین بوده است.
این مطلب (بخشی از یک مقاله مفصل) را پس از 29 سال که از نگارش آن میگذرد، بمناسبت صدمین سال تاسیس حزب کمونیست چین با تغییرات جزئی به «پیک خاور» تقدیم میکنم، زیرا معتقدم خلاقیت کمونیست های چینی در برخورد به مارکسیست لنینیسم درتمام صد سال گذشته، نقش تعیین کننده در گذار از دشواری های بزرگ داشته است. 
م.محمد
تیرماه  1400

مارکسیس
م خلاق چراغ راهنما
پس از تخریب و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی، سرمایه داری انحصاری با تسلط بلامنازع بر رسانه های همگانی جهان، حملات به مارکسیسم- لنینیسم را با شدت بی سابقه ای گسترش داد. روحیه یأس، ناامیدی، انحطاط و تجدید نظرطلبی در میان بخش های وسیعی از احزاب و سازمانهای «مارکسیست- لنینیست» رشد کرد. هدف اصلی این تهاجم ایدئولوژیک نفی مبارزه طبقاتی و نفی تئوری سوسیالیسم علمی بود. رهروان واقعی سوسیالیسم علمی در فضایی که بورژوازی امپریالیستی ایجاد کرده بود، بار دیگر با وظیفه دفاع از مارکسیسم لنینیسم مواجه شدند.
دشمنان سوسیالیسم، مارکسیسم- لنینیسم را مانند لباس مندرسی معرفی کردند که با ظهور برخی «پارگی ها»، زمان بدور ریختنش فرا رسیده است. برخی مقامات جمهوری اسلامی ایران نیز متاسفانه با امپریالیست ها هماهنگ شدند.
آیا چنین ادعایی درست و علمی است؟
این ادعا خصلتی ارتجاعی و غیرعلمی دارد. زیرا مارکسیسم - لنینسم تئوری علمی - انقلابی است که در طوفان های مبارزه طبقاتی عظیم بین پرولتاریای بین المللی با بورژوازی جهانی در قرن نوزدهم و بیستم متولد شده است. این تئوری علمی متکی بر کشف سه اصل زیر است.
  • مارکس و انگلس پس از تحقیق و بررسی علمی از تکامل پیشرفته ترین ایدئولوژی ها و دستآوردهای فلسفی زمان خود، موفق شدند با استوار کردن ماتریالیسم بر دیالکتیک مکتب علمی را بنیان گذارند که بر مبنای آن بشریت بتواند رابطه بغرنج بین شعور انسان و جهان مادی را به درستی تشریح کند. این فلسفه یعنی ماتریالیسم دیالکتیکی علیرغم جان سختی انواع جهان بینی های ایده آلیستی و متافیزیکی، تنها جهان بینی فلسفی است که قادر است قانونمندی های درونی تکامل ماده و ذهن را توضیح دهد. فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک برای اولین بار حربه ای را بدست بشریت داد که به جای تفسیر در جهت تغییر آگاهانه جهان حرکت کند. کاربرد این فلسفه علمی منشاء تحولات عمیقی در تئوری شناخت بشر از جهان مادی گردید.
  • سپس مارکس و انگلس به تحقیق و بررسی همه جانبه و عمیق از اشکال مختلف مبارزه طبقاتی در طول تاریخ بشری، یعنی دوران برده داری، فئودالیسم و بویژه نظام سرمایه داری پرداختند. آنها با انطباق موشکافانه فلسفه ماتریالیستی دیالکتیکی به این مبارزات، توانستند مفهوم ماتریالیستی تاریخ را کشف نمایند.
ماتریالیسم تاریخی در تاریخ علوم اجتماعی کشفی دوران ساز است. درحالیکه روشنفکران لیبرال فقط انگیزه های فردی انسانها را می دیدند، مارکس و انگلس دلائل طبقاتی را که در پس منافع فردی آنها پنهان شده بود، میدیدند؛ در حالیکه تئوریسین های لیبرال وقایع سیاسی و اجتماعی را به صورت مجرد درک و ارزیابی میکردند، مارکس و انگلس قادر بودند این وقایع را به عنوان بخشی از تکامل تاریخی جوامع و مبارزه طبقاتی جاری درک کرده و تحلیلی علمی نمایند؛ در حالیکه روشتفکران فئودال و بورژوا رهبران و قهرمانان را سازندگان تاریخ میدیدند، آنها توده ها را سازندگان تاریخ دانسته و در عین حال جایگاه شخصیت را در تکامل و یا عقب گرد های تاریخ به درستی تبیین نمودند.
  • و بالاخره، مارکس و انگلس با درک ماتریالیستی از تاریخ، جامعه سرمایه داری را تحلیل کردند و شکل استثمار انسان از انسان را در شیوه تولید سرمایه داری آشکار ساختند. آنها روشن کردند که کار به عنوان کالا و تولید کننده کالا، نه تنها ارزش کار خود را تولید میکند، بلکه ارزشی افزوده تولید میکند که در شیوه تولید سرمایه داری و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید به سرمایه داران (مالکین ابزار تولید) تعلق پیدا میکند. مارکس و انگلس این ارزش افزوده را «ارزش اضافه» نام نهادند. کشف «ارزش اضافه» در شیوه تولید سرمایه داری، انقلاب عظیمی در اقتصاد سیاسی بشمار میرود. انقلابی که به نگرش تاریک اندیشانه گذشته در رابطه بین کار و ارزش کالا روشنائی می بخشد. دراثر این کشف، تضاد آشتی ناپذیر بین طبقه سرمایه دار با طبقه کارگر به یکباره و تمام و کمال آشکار میشود.
به دلیل درک ماتریالیستی تاریخ وکشف تئوری ارزش اضافه، سوسیالیسم و عدالتخواهی به عنوان یک آرزوی دیرینه بشری از تخیل به علم تبدیل میگردد. لنین به درستی نتیجه گیری میکند که «حرکت اجتناب ناپذیر سرمایه داری به سوسیالیسم به گونه ای تمام و کمال برخاسته از قوانین حرکت اقتصادی جوامع مدرن قرار داشته است و از آنجا که این حرکت اقتصادی جوامع سرمایه داری بر اساس مناسبات آنتاگونیستی بین دو طبقه سرمایه دار و کارگر بر قرار شده، به رشد موزون نیروهای مولده صدمه جدی وارد میکند و تدریجاً رشد آنرا متوقف میکند. براین اساس خود جامعه سرمایه داری شرائط عینی را برای گذار به سوسیالیسم و رهائی نیروهای مولده آماده میسازد».  (سه جزء و سه اصل مارکسیسم) وضعی که امروز امپریالیسم آمریکا دچارش شده است. در آمریکا رشد نیرو های مولده بویژه در زمینه محیط زیست و سلامت و بهداشت عمومی با مالکیت خصوصی بر ابزار تولید در تضاد افتاده است.
بنابراین روشن میشود که مارکسیسم روند حرکت عمومی تاریخ و قوانین عمومی دوران تاریخی گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و کمونیسم را آشکار میکند و تا زمانیکه ما در دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و کمونیسم قرار داریم، مارکسیسم پرچم هدایت کننده این دوران باقی خواهد ماند.
مارکس همچنین روشن کرد به دلیل اصل حاکمیت طبقاتی بر افکار انسانها، تنها منافع اساسی طبقه کارگر با قوانین عمومی و روند تکاملی این دوران همساز است. لذا رهبری این گذار به عهده این طبقه قرار میگیرد. بعبارت دیگر، رسالت تاریخی طبقه کارگر محو کامل نظام سرمایه داری و استقرار سوسیالیسم و کمونیسم میباشد. مارکسیسم - لنینیسم در عین حال بیان تئوریک منافع اساسی و راهنمای عمل طبقه کارگر است و تا زمانیکه این رسالت تاریخی بطور کامل تحقق نیافته است، طبقه کارگر همواره پرچم مارکسیسم را برافراشته نگاه خواهد داشت.
اکنون بیش از صد و پنجاه سال از تولد مارکسیسم گذشته است. دراین مدت، بویژه پس از جنگ جهانی دوم تغییرات بزرگی در جهان بوقوع پیوسته، شرائط و مسائل نوین دائما زاده شده است. این تغییرات ظاهراً عظیم، از دید ماتریالیسم تاریخی در اصلی ترین تضاد این دوران، یعنی تضاد بین طبقه کارگر و بورژوازی و روندهای تکامل دوران کنونی تغییری کیفی ایجاد نکرده است و به مفهومی تغییرات جزئی محسوب میشود. ثبات نسبی تضاد اصلی و محتوی اساسی روند تکامل دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم و کمونیسم دلیل تاریخی است که ما باید به اصول مارکسیسم به عنوان مرجع نگاه کنیم و درعین حال تغییرات مهم در پرتو ثبات نسبی دوران، ضرورت تاریخی برای تکامل مارکسیسم میباشد. به عبارت دیگر در این دوران بدون دفاع از مارکسیسم، نمی توان آنرا تکامل داد و بدون تکامل مارکسیسم نمی توان از آن دفاع نمود
تکامل سرمایه داری از مرحله رقابت آزاد به مرحله سرمایه داری انحصاری و انشعاب در جنبش کارگری جهانی از یکطرف و انتقال مرکز ثقل انقلاب به حلقه ضعیف امپریالیسم (روسیه عقب مانده) وکشورهای تحت سلطه (آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین) آن شرایط عینی بود که تکامل مارکسیسم به لنینیسم را به امری ضروری در جنبش جهانی پرولتاریا علیه بورژوازی تبدیل نمود. کمونیست های جهان بویژه بلشویک ها و در رأس آنها لنین نقش عمده در تکامل مارکسیسم ایفا کردند. لنین با تحلیل مارکسیستی از مرحله امپریالیستی سرمایه داری توانست منشاء طبقاتی انشعاب رویزیونیستی را در جنبش کارگری روشن نماید. همچنین با انطباق خلاق مارکسیسم به شرایط مشخص روسیه برای اولین بار تئوری مارکسیستی به عمل انقلابی طبقه کارگر فراروئید و رسالت بورژوازی در هدایت انقلاب دموکراتیک در کشور های زیر سلطه به پایان رسید.
شعله های انقلاب کبیراکتبر به سراسر دنیا کشیده شد. انقلاب اکتبر نقش تاریخ ساز در رهائی بشریت از قید امپریالیسم ایفا کرده و خواهد کرد. 
پس از لنینیسم تکامل مارکسیسم متوقف نشد. آن احزاب و رهبران کمونیستی که توانستند مارکسیسم – لنیننیسم را خلاقانه با شرایط مشخص کشورشان انطباق دهند م.ل را به همراه پراتیک انقلابی کارگران و زحمتکشان کشورشان تکامل دادند. برای مثال اکثریت کمونیست های چینی معتقدند که «اندیشه مائو تسه دون» انطباق خلاق مارکسیسم لنینیسم با شرایط مشخص کشورشان است که حاصل مبارزه طولانی خلق های چین برای رهائی ملی و گذار به سوسیالیسم بوده است. اندیشه های رفیق کاسترو و چه گوارا در کوبا، هوشی مین در ویتنام نیز نمونه های برجسته دیگر انطباق خلاقانه مارکسیسم لنینیسم بوده اند. طبعیی است که جمهوری توده چین بعنوان پر جمعییت ترین کشور جهان نقش بی بدیلی در تکامل مارکسیسم، بویژه ساختمان سوسیالیسم در یک کشور عقب نگه داشته شده و در محاصره امپریالیسم داشته باشد. با اتکاء به مارکسیسم خلاق بود که کمیته مرکزی حرب کمونیست چین نه تنها بدرستی در مقابل رویزیونیسم (خروشچف ها) از اصول مارکسیسم دفاع کرد بلکه توانست با طرد دگماتیسم (مائوئیسم) در انطباق به شرایط مشخص چین، مارکسیست لنینیست را تکامل دهد.
دنیا در مجموع کماکان در جهت گیری عمومی ایکه مارکسیسم - لنینیسم ترسیم کرده، در حال حرکت است. عقب گردها و پیچ و خم های این گذار تاریخی در گذشته، نمیتواند به این حقیقت که مارکسیسم - لنینسم پرچم هدایت کننده این دوران عظیم خواهد بود، خدشه ای وارد کند. 
م. محمد
جولای 1992