پیوندهای اجتماعی

peikekhavarorg

مقالات پیک خاور


پیروزی دولت دکتر رییسی را میتوان پدیده ای پیچیده اما بسیار "مخرب" بر نیروهایی دانست که ما انرا اپوزیسیون میخوانیم و بسیار "مفید" در انچه انرا تغییر ساختار اقتصادی سیاسی مینامیم ،
از این رو به باور من انتخابات هزار چهارصد نه تنها انقلاب دوم بود بلکه توانست تاریخ انقلاب ۵۷را به دو دوره کاملا مشخص تقسیم کرد ..
دوران پیشا انقلاب ۱۴۰۰
و دوران پسا انقلاب ۱۴۰۰
اما در مورد چرخشهای دیوانه وار مخالفان داخلی و خارجی انهم بعد از امدن دولت رییسی ، کافیست به عملکرد اپوزیسیون از دیدگاه رفتار شناسی در هر دو دوره نگاهی داشته باشیم ..
در دوران پیشا انقلاب ۱۴۰۰‌ که دولتهای کلپتوکرات و مرکانتال زمام امور را بدست داشتند اصولا چنین بیان میشد که اپوزیسیونی در داخل موجود نیست و انچه هست تندروهایی هستند که اجازه نمیدهند کشور به ارامش!! برسد .
در این دوران که بنظر میرسید اوضاع تا به اخر بر وفق مراد نئولیبرالها پیش رود اوپوزیسیون خارج از کشور ضمن از هم پاشیدگی و متهم کردن یکدیگر ،تقریبا همه انها نسبتهایی مشخص از پتانسیل نزدیک و بسیار نزدیک شدن به دولتهای چهل ساله را در خود داشتند ..
این باور تداوم نیولیبرالیسم که سبب خوشبینی اپوزیسیون به اینده بورژوازی کمپرادور و نقش سیاسی خود در دمکراسی نئولیبرال شده بود ، کار را بجایی کشاند که حتی شازده کوچولو هم از سلطنت خداحافظی کرد و به ریسمان ریاست جمهوری چنگ زدو ."جمهوریخواه "شد ..
راست های افراطی هم ضمن اصرار بر جمهوریخواهی نئولیبرال و انتقاد های شل و سفت از دولت گذشته اب را انچنان گل نمیکردند که نتوانند در اینده ایران نقشی ولو اندک داشته باشند .
چپنماهای وارفته هم علی رغم تلاش برای مصادره هرانچه تاریخ هفتاد ساله چپ داشته هم نیم نگاهی ملتمسانه بدست نئولیبرالهای حکومتی داشتند و هم انگشت امپریاایسم را بعنوان ارباب بزرگ رها نمیکردند تا حد اقل بقدر حجره ای کوچک ازادیهای مدنی انها را البته بشرط حمایت خالصانه انها از نئولیبرالیسم و ترجیح ازادیهای مدنی ، تضمین کنند ..
انچه همه این گروه ها را علی رغم عدم اتحاد ، به هم پیوند میداد ،
یکم .. برکناری رهبری و حذف سپاه و معاهده ای بنام برجام بود ، انها با این امید که با امضای برجام ایران رسما به جمع کشورهایی با رفتار " نرمال" خواهد پیوست و رهبری و سپاه به تاریخ خواهند پیوست ، و با این باور که با این تغییر ، راه برای نفوذ غرب باز تر خواهد شد . سنگ نئولیبرالیسم و نفی ولایت فقیه و حذف سپاه را بر سینه زدند و بر پیشانی نشریات خود چسباندند .
از این زمان بود که مخالفتهای اپوزیسیون رنگ سبز و سپس بنفش بخود گرفت و شدید ترین اختلافات انها بیشتر بر سر این بود که ایا ظریف را میتوان امیر کبیر معاصر ایران خواند یا خیر ..یا اوباما لایق جایزه نوبل صلح بود یا خاتمی .
اما با امدن ترامپ حباب شیشه ای اینده باوری این عده هم شکست و اپوزیسیون حدود چهار سال تقریبا بجای نقد دولت روحانی ، به نقدعملکرد پمپئو و ترامپ مشغول بود و امیدش مانند اصلاحطلبان ، به امدن دولت بایدن ،
ولی با اغاز دولت بایدن هم نور امیدی تابیده نشد و با مشاهده بی برنامگی او و تداوم سیاست ترامپ ، اب سردی بر پیکر فرتوت اپوزیسیون ریخته شد و این سردی با خرابکاریها و برملا شدن فسادهای دولت روحانی و دولت رو به سقوط او به لرز شدید تبدیل شد .
با امدن رییسی اوپوزیسیون درمانده که به مرور اصلاحطلبان بسیاری هم با سفر به غرب ، بر انها افزوده شده بودند و تا انزمان تقریبا تمامی نقاط اتحاد ابکی خود را نیز از دست داده بودند بیکباره شاهد بروز مجموعه ای از شرایط مناسب برای اتحاد شدند .
اکنون علاوه بر شعار حذف رهبری و سپاه شرایطی برای اپوزیسیون بوجود امد که اصلی ترین ان اتحاد در مخالفت با دولت نوپای انقلابی و همراهی در کارشکنی وپروپاکاندا علیه ان بود .
اما در میان همه این چهره های مخدوش و رنگ برنگ و عموما فاقد دانش سیاسی در اپوزیسیون ، یک چهره در رسانه های بیرون و وابسته به ناتو و رسانه های دست راستی داخلی ارام ارام و در سطحی والاتر و بالاتر مطرح شد .
موجودی با پشتوانه ای قدرتمند از حلقه نیاوران با سابقه ای طولانی از روابط پیچیده خانوادگی با ارتجاع سنتی و باند لاریجانیها و اصلاحطلبان قدیمی بخصوص جبهه سازندگی و حلقه کیان و بنیاد باران ...
«موجودی بنام فائزه هاشمی رفسنجانی ...»
به باور من ، با شکست فضاحتبار اصلاحطلبان و برملا شدن فساد گسترده انها و قحط الرجال عیان در جبهه متحد ناسا (نهاد اجماع ساز اصلاحطلبی) ، نیاز متقابل فائزه و اپوزیسیون و مجموعه شکست خوردگان ، سبب شد تا فائزه هاشمی برای دست یابی به اتحاد با مخالفان پدرش و دست یابی به جایگاه برتر در بین اصلاحطلبان و اصولگرایان و اپوزیسیون ، دست به اعمال محیر العقولی بزند که در توان هیچیک از گروه ها نبود .
فائزه هاشمی با هنجار شکنیهای عجیب و غریب و بیدلیل ولی ساختار شکن ، مانند انگونه که گفته میشود ،با توهین به ساحت پیامبر و دفاع از بی حجابی و حمایت از معصومه علینژاد و حمایت از ترامپ و بکار بردن بسیاری جملات تابو شکنانه علیه محور مقاومت ، سوریه، یمن ، عراق و توهین مستقیم به رهبری و حاج قاسم و..و..و انهم بدون هیچ پیگیری کیفری و سکوت دستگاه قضایی ، تلاش کرد توان بالای خود در داشتن حامیان ارتجاعی ولی قدرتمند خود در داخل را به رخ اپوزیسیون و اصلاحطلبان بکشد و برتری و لزوم پذیرش رهبری و سروری خود را به دیگر سران اپوزیسیون و اصلاحطلبان، دیکته کند .
البته عده ای بر این باورند که سخنان مشابه فائزه و مریم قجر را نباید تصادفی دانست و در بسیاری مسایل این هماهنگی را میتوان ناشی از گرایش فائزه و عضویت شوهرش در سازمان مجاهدین خلق دانست که با فشار اکبر هاشمی رفسنجانی روی ان سرپوش گذاشته شده بود ، که این نیز میتواند بر زیر مجموعه هواداران او بیافزاید
از سوی دیگر اصلاحطلبان که عملا دچار قحط الرجال بوده و هستند ، با این جمعبندی که فائزه میتواند با جذب فمینیستها و با کمک سلبریتیها ، جایگزین مناسبی برای حضور مجدد اصلاحطلبان در قدرت باشد ، او را حمایت میکنند .
از اینرو به باور من شاید طرح قانونی کردن امکان حضور زنان در پست ریاست جمهوری شعار متحد اپوزسیون و اصلاحطلبان در اینده نزدیک خواهد بود .
اما مشاهدات میدانی نشان میدهد علی رغم حمایت اکثریت ملت از خط رهبری که خود را در تشیع پیکر شهید دلها ، سردار سلیمانی به نمایش جهانی گذاشت و انتخابات پر از توطئه علیه دکتر رییسی در ۱۴۰۰ که کار انتخابات را به پنج صبح روز بعد کشاند و ترفندهای کتیف وزارت کشور اصلاحطلبان در از میان بردن بیش از پنج میلیون رای رییسی ، اما در میدان عمل تنها بدلیل تلاش رهبری برای اتحاد همه نیروها و اهتمام ایشان برای جذب حد اکتری و جلوگیری از دو دستگی ، متاسفانه همچنان شاهد خرابکاریها و پروپاکاندای دروغ علیه دولت و رهبری از سوی اصلاحطلبان و باندهای متحد انها و رسانه های ناتو هستیم ..
در حالیکه امتال زیباکلام و تاجزاده و دهباشی و فائزه و..و.. علنا به رهبری و سپاه میتازند و بعضا دروغهای کتیف را به این نیرو و رهبری و رییس جمهور و هواداران رهبری انهم با اسم و مشخصات کامل ، منتصب میکنند ، نیروهای انقلابی که عملا بجز یک برنامه تحت نام «ثریا» که انهم در ساعات غیر معمول و بدون اعلام قبلی و عموما بدون تکرار از سیمای جمهوری اسلامی پخش میشود ، فضای دیگری در رسانه مثلا ملی ندارند ، حتی اجازه ندارند نام مفسدان اقتصادی را بر زبان بیاورند و اعلام کنند ..
این بیانگر این واقعیت است که نیروهای انقلاب اگر چه در میدان دارای اکتریت هستند ولی در حاکمیت و پستهای کلیدی ، کمترین نیرو و هژمونی را دارا هستند .
امروز نفوذیها ، امیدشان به اکتریت قریب به اتفاق نیروهایشان در مجلس و پستهای مدیریتی کلان بخصوص بانکها و بنگاه های مافیایی زیر نظر دولت های سابق و مدیران میانی دوایر دولتی و امامان جمعه است . که همزمان با اغاز مذاکرات برجامی فشار بر دولت را با راه اعتراضات و راهپیمایی ها علیه دولت و راه اندازی گشت ارشاد در مشهد و اصفهان ساوه اغاز کرده اند تا بتوانند دولت را وادار به پذیرش خواسته های خود کرده ، امادگی خود برای همکاری با غرب را با چراغ سبز به غرب نشان دهند
اما در مورد فائزه شکل دیگری از روند هم قابل بررسی است ،
امروز هزینه حفاظت از فائزه هم مانند حفاظت از احمدینژاد و روحانی و واعظی و همتی و..و.. بدوش نیروهای اطلاعاتی کشور افتاده ، چرا که ممکن است اصلاحطلبان با توجه به خاطرات تلخی که از خود مرحوم هاشمی در دوران ریاست جمهوری خاتمی دارند و نگرانی اصلاحطلبان حلقه کیان در بیرون زدن تضادهای منافع باندهای مافیایی اقتصادی و با توجه به کینه توزی اشکار این خانواده در مورد انحصار سرمایه هایشان در مقابل سهم خواهان و برای پیشگیری از بحران مجدد برخورد منافع
شاید
"شهید فائزه" از "رییس جمهور فائزه" برای اصلاحطلبان ، ارزشمند تر باشد ..
نعیم صفایی