پیوندهای اجتماعی

peikekhavarorg

مقالات پیک خاور

بخش دوم:
نویسنده این سطور  به این باور است که دیدگاه رهبری ، آیت الله خامنه ایست که سبب تداوم روحیه پویائی، رزمندگی و طراوت انقلاب اسلامی است.
 در یک کلام انقلابی ایستا و دائمی 
در مبحث انقلاب دائمی و پویا و  یا مخالف آن پروسه،  مبدل شدن نهضت به نظام  در ادیان هم بمانند احزاب تحت عنوان پدیده هائی در حرکت های اجتماعی قابل مشاهده است.
 تیپولوژی مکاتب اسلام ، دلیل پیدایش شیعیسم و تمام نحله های آن را ، ایستادگی در مقابل نظام شدن، ایستا شدن و از روح تهی شدن  نهضت پیامبر(ص) میداند .
 تاریخ جنبش تشیع  و متفکرین شیعه همواره انقلاب دائمی و بی وقفه را میطلبیدند، حال انکه  بنی امیه و بنی عباس به سبک سلاطین ایران و روم  سودای کشور گشائی و دولت و حکومت و دستگاه عریض و طویل اداری داشته اند .
در حالیکه دغدغه دائمی همه نحله های شیعه خالی شدن پیکر اسلام و امت از روح شورشی و  پاسخ به مناسبات قدرت ، نوع کنترل و برخورداری همگانی افراد جامعه از مزایای زیستی بوده است  
شریعتی توضیح میدهد: 
که در جامعه شناسی اصلی وجود دارد به نام تبدیل "جنبش به نهاد" یا "نهضت به نظام"
به این معنی که بنا بر مقتضیات در جامعه، جنبشی  بر اساس ایدئال‌ها و اهدافی ایجاد می‌شود و یک فکر، یک گرایش، یک ایمان جوان متحرک است که این نهضت  (به آن معنای حقیقی کلمه، یعنی حرکت و پویش) را ایجاد می‌کند. ... 
این نهضت در مسیر خودش حرکت می‌کند. یک حرکت مدعی زمان و تغییردهنده نظام موجود که می‌خواهد ویران کند و با یک حالت انتقادی شدید ، علیه هرچه که مناسبات موجود را پایدار  می‌کند و یا می‌سازد طغیان کرده ، خواستار مناسبات  نو دیگر را پیش آورده و شرایط نوینی را بیافریند.... بدین گونه همه چیز را تغییر می‌دهد و نهضت به هدف می‌رسد. یا بی‌آنکه به هدف برسد به اوج قدرتش می‌رسد. اما بدانجا که رسید، درگیری و مبارزه‌اش از بین می‌رود، سد و مانعی دیگر در برابرش نیست به قدرتش که رسید حالتش عوض می‌شود. می‌ایستد! متوقف می‌شود! حالت متحرک و انقلابی‌اش را از دست می‌دهد و حالت محافظه‌کاری می‌گیرد. چون اول می‌خواست دشمن را خلع سلاح کند و نظام را عوض کند اما اکنون  خودش قدرتمند و حاکم است و زین پس می‌خواهد خودش را حفظ کند و نگه دارد. لذا حالت ضدانقلابی پیدا می‌کند
اما درین سی و اندی سال پس از بدست گرفتن مقام رهبری انقلاب «خار در چشم واستخوان در گلو»(تعبیر از حضرت علی (َع) است)  رفسنجانیسم و نولیبرالیسم افسار گسیخته اش را، غرب گرائیش را ودستگاه  سلطنتش را تحمل میکند. در یک کلام رهبری آگاه است که دوران نظام شدن نهضت را صبری باید چون از پروسه تاریخی و دیالکتیکی به محاق رفتن نیروهای ضد پویائی  بخوبی آگاه است.  سینرجی رهبری با جامعه، نیروها و الیتهای گوناگون در قدرت دیالوگی است از  ازشخصیت خود رهبری.   دراینجا رهبری هم یک انقلابی سازش ناپزیر و بی خدشه است، بر همین  شیوه و موازی با آن ایشان یک تعامل گر خردمند و اندیشه ورزی مسلط به خود است                                                                                                  
  یک انقلابی معتقد وسازش ناپذیر همواره  متهم است به دگماتیسم، انکار دیگری، انعطاف ناپذیری و پشت کردن به واقعیتهای دگرگون شونده و دائمی.  و یک تعامل گر  که مشکوک است به نادیده گرفتن خط ثابت فکری، تادیده گرفتن پایبندی به ارزش ها و تمایل به منطق مصلحت روزگار. برای این  «من»ی محکوم به انتخاب های محتوم،  آیت الله خامنه ای  می تواند الگوی بی نظیری باشد برای کوک کردن ساز مخالف..آیا نیازی به فاکت و نشانه و مدرک هست؟
در جوانی این طلبه حوزه علمیه مشهد آشنای زندانهای ساواک بود بی شک، زندانیان مارکسیست ادب و احترام اورا بیاد دارند چرا که  اهمیت «درد مشترک» که جدا جدا درمان نمیشد را بخوبی میشناخت. ..شعر میگفت، شعر میخواند ، موسیقی انسانی را و هنر متعالی را میستود
  ....یک اصول گرا ست، آری أصول گرا  . از همان جوانی تا کنون ، منتهی با تعریقی دیگر گونه و متمایز از اصولگرایی سنتی  ارتجاعی ، بلکه به معنای پایبندیش به مجموعه ای از ارزش های انقلابی شیعه علوی و اخلاقی اما غیر قابل مذاکره؛ اصولی که تحت تاثیر زمان و زمانه و تابع جریانهای مسلط و گفتمان های مد روز نیست و معطل اکثریت قاطع نمی ماند و از در اقلیت ماندن نمی هراسد
 برغم بحران های سیاسی مبتلابه انقلاب  در این ۴۲ سال طوفانی، از همرهان سست عناصر گرفته تا پسته چینان انقلاب، جنگها و حیرت زدگی از شقاوت کم نظیر دشمنان امپریالیست میهن، هیچ حادثه ای از صراط مستقیم «حق حق» گفتن او نمیکاهد. بخوبی میداند دوران تاریخی ژستهای دموکراسی خواهی و به غرب چشمک زدنهای دولتمردان نولیبرال به پایان خود نزدیک خواهد شد. او صبری خلاق پیشه کرد، سپاه قدس را سامان داد تا که لرزه بر اندام «اربابان بی مروت روزگار اندازند  . سپاه درون مرزی را از حالت ارتش خصوصی اربابان زر و زر و تزویر داخلی خارج  و به نیروئی غمخوار مردم بدل ساخت. در سیل ترکمن صحرا و خوزستان و بلوچستان  به اهل سنت کمک رساندند.. در حالیکه دولتمردان وابسته غربگرا  هم ابزارش و هم بودجه اش را داشتند...*
....پیر خردمند اهل  مرز کشی با »اکثریت« و جریانهای رایج برآمده از اندیشه ورزی نولیبرالی است ، در واقع به سنّت سنّیه "نه" گفتن شیعه علوی در برابر همرنگ جماعت شدن وفادار مانده، آنهم  وفائی که برایش هزینه ها داد و ترشروئیها متحمل شد . آنچه در رفتاراو در همه این سالها که برشمرده شد همچون اصل عمل می کرد همین در نیفتادن به دام اکثریت بود: سبکسریها و طنازیهای نو لیبرالهای اصلاحاتی و اصولچیهای متظاهر ارتجاعی  به واکنشهای ناگهانی و خالی از خرد مجبورش نساخت. در زمانه ای که زرق و برق های ساختگی نولیبرالیسم میلیونها هموطن را به دنبال خود کشاند او استوار ایستاد چون میدانست که  روزگار دیالکتیک تاریخی «این دولت مستعجل» را هم بسر خواهد آورد اما بی آنکه به د ام  "خلاف خوانی" و یا "خود محوری" گرفتار آمده باشد..
آخر أصول گرائی شیعی به او شرح صدر بخشیده بود..ترشروئیهای« وعاظ السلاطین قم» (تعبیر از امام خمینی است) را نادیده گرفت و در کنگره حزب کمونیست کره شمالی  سخنرانی کرد  و مورد استقبالی کم نظیر قرار گرفت، به دیدار فیل کاسترو هم رفت، رفیق احمد جبرئیل را  در آغوش گرفت و برای لیلا خالد شعر سرود... اما به توصیه های سلطان قابوس هم بی توجه نبود،  جونکه پیر ما  اهل «نفی حکمت از بهر دل خامی چند» نبود. 
آری او سید و میراث دار حقیقی ائمه شیعه است، مومن است اما ایمان او محصول جستجوی دائمی باطنی و ذهنی است و نه ارث اجدادی، در واقع او این میراث شریف  را به دستاوردی آگاهانه و پویا و در حال رشد دائمی مبدل ساخته است که به پیر ما تشخصی کم بدیل ارزانی داشته و اورا از بقیه هم لباسانش تمایز میبخشد. 
نقد دائمی قدرت در سطح جهانی، منطقه ای و داخلی ، آن سلاحی که به کار تغییر جهان می آید را آیت الله خامنه ای به هنری هوشمند و خلاق بدل ساخته است ، پایبندی به أصول خدشه ناپذیر و اختلافات اندیشگی برای رهبری ، نقاط  حرکت اعتماد برانگیزی هستند  برای گفتگو، مدیریت تفاوت ها و چالشهای دائمی که اربابان بی مروت دنیا به میهن ما تحمیل کرده اند.
سید اگر چه دردوران دفاع مقدس لباس رزم هم پوشید و سلاح به دست گرفت اما صلح طلبی استواربود و صلح طلب باقی ماند زیرا انقلابی  بود . هنگامیکه به طنازیهای دولت حسن روحانی با امپریالیسم تن در داد به ما آموخت که یک انقلابی همان اصول گرائی واقعیست  که او را محکوم به تنهایی می کند و قابلیت هم نشینی را می گیرد و صلح طلبی را که امکان  انعطاف و مماشات و چشم بر بستن بر اجحاف و.و  را بر خود دارد..

نویدالسادات نبی پور