تئوری شمال و جنوب
باید دانست که امروز نیروهای مترقی و ضد امپریالیست جهانی نیاز شدید به تبیین جهان در شرایط امروزین دارند .. مادام که ما نتوانیم مسیر امروز جهان را تبیین کنیم قطعا برای رسیدن به اینده دچار پارادوکس های فراوان و انشعاب و پراکندگی بیشتر خواهیم شد تشتت ارا نیروهای مترقی و انحرافات فاحش امروز نیروهای چپ ، خود ناشی از ناتوانی در عدم تبیین جهان امروز است لذا به باور من "تبیین جهان" بزرگترین راهگشای مسیر درست مبارزه و شناخت درست دشمن است .

واژه "جهان" ، امروز در ادبیات سیاسی بسیار بکار برده میشود ولی عموما افراد توجهی به مفهوم علمی و درست ان ندارند و با تسامح از ان میگذرند .
واژه "جهان"در دنیای سیاست امروز بسته به نظام طبقاتی ،اقتصادی مصرف کننده این واژه مفهومی "متغیر" را داراست .
فی المثل امپریالیسم طبق مدل پیشنهادی "پوپر" مدعیست که خود و اقمارش با واژه "جهان ازاد" تحت نام جهان اول تعریف میشوند،
با این تعریف میتوان چنین استنباط کرد که جهان های دیگری که از دید امپریالیسم "ازاد"نیستند و یا مشابه امپریالیسم فاقد حاکمیت و امپراتوری الیگارشها نیستند، وجود دارند،
این واژه سازی جهان های متفاوت برای اولین بار توسط "پوپر" مطرح گردید
چنین واژه ای توانست تز سه جهان را بین جوامع جا بیندازد که بسیاری بظاهر اهل سیاست دانسته یا ندانسته انرا بکار بردند .
تاسف در این است که عده ای هنوز این واژه جعلی را که خود امپریالیستها فراموشش کرده اند متکبرانه بکار میبرند .
اما این تز خوشایند عده ای چپ منحرف شد که بر مبنای ان تعریفی دیگر و البته انتزاعی از جهان بینی امپریالیستی داده و طبعا عده ای چپنما نیز انرا قاپیدند،
تعریف امپریالیستی سه جهان بدین شرح بود
جهان اول..جهان متمدن!! و توسعه یافته صنعتی !! (جهان ازاد)
جهان دوم ...جهان در حال توسعه صنعتی ،کشاورزی (نیمه مستعمره)
جهان سوم..جهان عقب مانده‌ کشاورزی و غیر صنعتی (مسنعمره)
099f89e4-d779-4f66-986d-671c52784a70
این نوع جهان بینی سبب شد چپنماهای رادیکال مائوییست و فاقد تحلیل درست بدام تئوری امپریالیسم "پوپری" افتاده تز سه جهانی را مطرح نمایند که مورد بحث ما در این مقاله نیست.

بلوک بندی سیاسی
بلوک بندی سیاسی عموما به کشورهایی اطلاق میشود که بظاهر ایدئولوژی واحدی دارند .
این واژه بعد از بقدرت رسیدن رویزیونیستها در اتحاد،جماهیر شوروی جایگزین واژه جهان دو قطبی شد .
این شکل از جهان دو قطبی را قبل و در اتحاد شوروی بعد از جنگ دوم جهانی در شکل متحدین ان بصورت دو قطب شرق کمونیست و غرب امپریالیست شاهد بودیم
پس از پایان دوران طلایی و کم نظیر حاکمیت پرولتاریا در دوران رفیق کبیر استالین در اتحاد جماهیر شوروی و خزیدن بورژواهای فاسد حزبی به قدرت و حذف هژمونی پرولتاریا و اعلام دولت تمام خلقی این واژه جعلی (بلوک) جایگزین واژه قطب گردید که مفهوم ان وجود اهداف و استراتژی یکسان و یکنواخت دیکته شده حزب رویزیونیست شوروی به کشورهای عضو بلوک معروف به بلوک شرق بود و محصول پیمانهای بیشتر نظامی ،امنیتی، اقتصادی تحت یک ایدئولوژی حزبی واحد بود .
جهان چند قطبی
چند قطبی که عموما در کلام با واژه جهان ترکیب شده و طبیعیست که بدلیل وجود واژه " چند" بیش از یک کشور را شامل میشود،
در چنین تعریفی مفهوم و معنا این است که قطب های چندگانه ای در جهان شکل گرفته یا خواهد گرفت که این قطبها ضمن تلاش برای توسعه خود با دیگر قطبها در تنازع و مبارزه بنیادی و ریشه ای و احتمالا ایدئولوژیک هستند . و در نهایت امر کارشان به جنگ خواهد کشید .
این واژه مدتهاست توسط عمله های رسانه ای امپریالیسم تبلیغ میشود تا جهانیان باور کنند که قطبهای بوجود امده در جهان مانند ایران، روسیه ، و چین ، در نهایت یکدیگر را مورد هجوم قرار داده و این امپریالیسم است که در نهایت مجبور است برای ایجاد نظم و حفظ روابط انسانی!! جهانی وارد عمل شود . یا حد اقل کنار بنشیند تا قطبها کار یکدیگر رو بسازند
امپریالیستها برای جا انداختن این "جعل"سیاسی، تبلیغات گسترده ای انجام دادند و حتی برای توجیه عوام ، به ساخت بازیهای رایانه ای تحت نام "بازی تاج و تخت" و ساخت فیلمهای هالیوودی دست زدند
البته تعریف "چند قطبی" میتواند برگرفته از تعریفی نیم بند از شرایط دوران اول قرن گذشته باشد که سبب اغاز دو جنگ جهانی شد .اما باید دانست که این قطبهای چند گانه محصول دوران صنعتی شدن و کاپیتالیسم و تولد،امپریالیسم بود و بنا بر این امکان ایجاد مجدد چنین قطب هایی در جهان امپریالیستی ابدا قابل تکرار نیست .
تئوری دوجهان ..
این تئوری، جهان را فارغ از مرزهای جغرافیایی بدو بخش شمال ثروتمند و جنوب گرسنه تقسیم میکند .
جهان شمال شامل اقلیتی کوچک ولی قدرتمند ولی پراکنده در جهان و بدون مرز ولی متحد استراتژیک در تمامی جغرافیای جهان به رهبری امپریالیسم جهانی است
و جهان جنوب ، جهانی استثمار شده ، گرسنه و فقیر و بدون اینده ،شامل اکثریت بزرگی از جامعه جهانی که در شرایطی کاملا متفاوت در یک طبقه میگنجند تحت حکومتهای وابسته و جغرافیایی متفاوت ولی دارای مرز های غیر قابل عبور ، غیر متحد و پراکنده در کل جهان .
لنین میگوید .
« سیاست، در عصر توده‌ها، در جایی شروع می‌شود که میلیون‌ها، یا حتی ده‌ها میلیون میلیون انسان در آن‌جا یافت می‌شوند
لنین با اشتیاق خاطرنشان می‌کند که قرن بیستم، بیش از هر قرن دیگری، عصر توده‌های بی‌شمار ـ دوران انبوه مردم است؛ و انقلاب در هر صورت یک جنگ است؛ تنها جنگ مشروع، عادلانه و ضروری؛ جنگی که نه به خاطر منافع کثیف و پلید مشتی از حاکمان و استثمارگران، بلکه به خاطر میلیون‌ها و صدها میلیون استثمارشده جهان و کارگران بر علیه استبداد و خشونت انجام می‌گیرد.
لنین مرتباً تکرار می‌کند که انقلابی‌بودن در نهایت امر، رفتار کردن همچون یک مبارز انترناسیونالیست است. »

به باور من این درست ترین تعریف و دقیق ترین تحلیل از شرایط امروز جهانیست و انچه میطلبد، تلاش رهبران کشورهای جنوب برای متحد کردن جنوب علیه شمال بدون نگاه به شرایط حکومتی مدرن یا شبه مدرن یا عقب مانده ملل و کشورها است .
با این تعریف اتحادهای دمکراتیک و استراتژیک جنوب معنا و مفهوم می یابد .
امروز ایران قدرتمند ،بعنوان پرچمدار مبارزه ضد امپریالیستی و متحد استراتژیک روسیه و چین ، ونزوئلا، کوبا ، جمهوری دمکراتیک خلق کره ، یمن ، سوریه ، عراق ، و.و. عملا در این مسیر گام برداشته و همزمان با عوامل داخلی امپریالیسم هم تحت عنوان مبارزه علیه شمال ، مبارزه میکند ، رهبر حکیم و خردمند جمهوری اسلامی همین خط مشی سیاسی را بدیگر مبارزان استقلال طلبی در جهان نیز میاموزد،
شک نکنیم که نیروهای تازه در راهند. جنبش های نو ، اتحادهای جدید، در حال شکل گیریست و امپریالیسم گندیده و فرتوت رو به زوال ، ناتوان تر از همیشه است و به همین دلیل معتقدم ، زودتر از انچه باور داریم ، پیروزی شمال علیه جنوب تحقق خواهد یافت

لنین
پرولتاریا فرزند سرمایه‌داری است – سرمایه‌داری جهانی، و نه فقط سرمایه‌داری اروپایی یا سرمایه‌داری امپریالیستی بلکه در یک مقیاس جهانی، پنجاه سال زودتر یا پنجاه سال دیرتر – با سنجش در مقیاس جهانی این نکتۀ کوچکی است – «پرولتاریا»ی جهانی حتماً متحد «خواهد شد»، و سوسیالیسم انقلابی «ناگزیر» قطعا پیروز خواهد

لنین میاموزد که..
«ایجاد اتحادیه‌ها و کنسول‌های انحصاری سرمایه‌داران، این اتحادیه‌ها به صورت کارتل‌ها، تراست‌ها و کنسرسیومها جهان را از نظر اقتصادی بین خود تقسیم می‌کنند.

پایان تقسیم منطقه‌های سرزمین‌های جهان بین بزرگ‌ترین و ثروتمندترین دولت سرمایه‌داری و آغاز تجدید تقسیم آن‌ها.

 در عین حال مرحله تلاشی سرمایه‌داری، مرحله پوسیدگی و احتضار آنست. در این مرحله در مجموع سیستم جهانی سرمایه‌داری، شرایط برای انقلاب اجتماعی جهانی نضج پیدا می‌کند. تضاد بین دول امپریالیستی و کشورهای وابسته و مستعمره، تضاد بین خود دول امپریالیستی هرچه بیشتر شدیدتر می‌شود. واضح است که تشدید تضادها و پوسیدگی ماهوی امپریالیسم به معنای رکود و جمود "مطلق" سرمایه‌داری نیست.»
نعیم صفایی