“۰۰۰۰نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند”

  ولی فقیه ادعائی  نامه مردم کیست؟  

" نامه مردم" تارک مبارک خود را با شعار «طرد رژیم ولایت فقیه» هم استراتژی و هم تاکتیک زینت بخشیده است. در ادبیات نامه مردم عبارات "رژیم آخوندی"، "حکومت ملایان"، "جبهه متحد ضد دیکتاتوری" وعباراتی ازین دست موج میزند.
 آنها چون وارث واقعی حزب توده ایران نیستند نه تنها نیازی به تحلیل طبقاتی از مقوله ای به نام روحانیت  نمی بینند، بلکه توصل به سطحی نگری را برای همگامی با اپوزیسیون پوپولیست و بغایت دست راستی ضروری میدانند. از آنجا که گردانندگان حزب اعتقادی به تحلیل طبقاتی ار مقو له ها و اقشار اجتماعی ندارند، دفاع شان از مارکسیسم لنینیسم بجز لفاضی های اپورتونیستی چه میتواند باشد؟ آیا توقعی بجا نیست که حد اقل بپذیریم یک نیروی سیاسی ( چه رسد به یک جریان مدعی مارکسیسم لنینیسم) آنچه را که حکم به  طرد آن میدهد بشناسد و تحلیل طبقاتی و ماهیت شناسانه از آن ارائه دهد؟ یا اصولا آيا مارکسیسم لنینیسم چيزى جز شناخت و تبیین یک مبارزه در يك جامعه مشخص و درک دقيق  طبقاتی و شناخت طبقه کارگر و متحدانش، در یک پروسه خونبار  تاریخی نیست؟
چون مطمئن نیستیم که گردانندگان و مرکزیت حزب خود خوانده توده، به پیشینه، معنا و کاربردهای عملی و نظری ولایت فقیه در حاکمیت ایران آشنائی دارند و یا حتی چند دقیقه ای از اوقات عزیزشان را به مطالعه هیرارشی مرجعیت شیعه وسیستم  حوزه صرف کرده باشند، توضیحاتی کوتاه در این مورد را لازم میدانیم.
                        
 ابتدا اندیشیدن و پاسخ به کنکاش های زیر در خور توجه است:
 آیا روحانیت شیعه در ایران و در حوزه هاى دينى از نگاه طبقاتی یکدست است؟ آیا  یک نیروی ماركسيست لنينيست  نیازی به تعریف از اصطلاحات عامه پسندی چون رژیم آخوندی و یا حکام ولائی ندارد؟ آیا می توان رابطه تاریخی بسیاری از آیت اله های عظما را با رانت خواری، فئودالیته، سلطنت و تیول داری، از بدو تاسیس حوزه علميه قم و حتی پیش از آن نادیده گرفت و آنان را با طلبه های جزء، غیر وابسته، آیت الله های انقلابی، عدالتخواه و استقلال طلب یکسان دانست؟
 در صدر مشروطه روحانی طراز اولی چون شیخ فضل الله نوری به علت دشمنی با مردم سالاری، همگامی با محمد علی شاه و جیره خواری روسیه تزاری، بدست طلبه های جزًُ و طرفدار محرومان بدار آویخته شد، در حالیکه ثقه الاسلام تبريزى در تبریز به دست قزاقهای قاجار شهید شد. در تاریخ مبارزه ضد استعماری و ضد استبدادی مردم از این نمونه ها بسیارند.
در اینجا نگاهی کوتاه به تاریخ حوزه های علمیه نجف اشرف آموزنده است. حوزه هاى قم و نجف تاریخی بغایت متفاوت دارند.
از عمر حوزه علمیه نجف در حدود ۷ قرن میگذرد، این حوزه و شیعیان عراق در طول سلطه حکام سني عثمانی بر کشورهای عربی از جمله عراق از تبعیض، سرکوب و نابرابری هاى اجتماعى رنج هاى بسيار برده اند. بدین دلیل حوزه نجف تاریخی سرفراز در مبارزه با بی عدالتی اجتماعی و اقتصادی داشته و پرچمدار جنبشهای ضد استعماری نه تنها در عراق بلکه در ایران هم بوده است. فتوای میرزای شیرازی مرجع طراز اول شیعه در نجف علیه کمپانی انگلیسی رژی و نقش آیات عظام بهبهانی و طباطبائی در مبارزات مشروطه نیازی به یادآوری برای اهل خرد و دانش سیاسی ندارد، فراموش نشود که در آن زمان امامان مساجد و مراجع شیعه در حوزه نجف تحصيل کرده و به ایران فرستاده میشدند.
درسالهای پس از جنگ جهانی اول و سقوط  امپراطوری عثمانی کشورهای عربی از جمله عراق  به زیر سلطه امپریالیسم بریتانیا در آمدند. در عراق مرجع اول شیعیان آیت الله خالصی  در سالهای پس از ۱۹۱۶ میلادی پرچم مبارزات ضد استعمار بریتانیا را برافراشتند. آیت الله خالصی در نامه ای به لنین از او تقاضای کمک در مبارزات استقلال طلبانه مردم عراق میکند، لنین به این تقاضا پاسخ مثبت داده و بلشویکها با پیشینه اسلامی را از آذزبایجان، ازبکستان و تاجیکستان به عراق روانه میدارد. بلشویکهای گسیل شده نجف را به مرکز سازماندهی مبارزات ضد استعمار بریتانیا تبدیل میسازند. ( از کتاب انقلاب اکتبرو بلشویکهای مسلمان نوشته مورخ روس الکساندربینیگسن، ترجمه احمد مزارعی از متن عربی- ایضا در کتاب تاریخ حزب کمونیست عراق)
 نجف اشرف به مرکز رزم و مقاومت علیه استعمار بدل شده بطوریکه  سنی های عراق هم به این مبارزه پر شور دعوت شدند و بدان پیوستند.  
اما حوزه علمیه قم داستان دیگریست. حوزه علميه قم برای اولین بار در سال ۱۳۰۱تأسیس شد. تقارن تأسیس حوزه با کودتاى ٢٩ اسفند و تاجى که امپریالیسم انگلیس به عنوان شاه بر سر رضا خان گذاشت و به مردم ایران تحمیل کرد، نمیتواند با تأسیس حوزه قم بی ارتباط باشد.
نا گفته پیداست که سوابق چپ، مترقی و ضد استعماری  حوزه علمیه نجف اشرف استعمارگران را به فكر چاره اندیشی واداشت تا انتی تزی در برابر “مزاحمتهای نجف” به وجود آورند.
در طول حکمرانی رضا خان و محمد رضا شاه، حوزه علمیه قم از اقتداری که با نهاد سلطنت برابری میکرد برخوردار بود بطوریکه "اعلیحضرت شخصاً به دیدار آیت الله بروجردی میرفتند و بر روی زمین جلوس میفرمودند" (کتاب خاطرات اسدالله علم) . اقتداریکه تا زمان حال هم ادامه دارد. چنانكه با تحمیل اصل "ولایت فقیه" حوزه کنونی قم در رویاروئی با رهبری آیت الله خامنه ای از آن به عنوان اهرم فشار سود میجوید .
 در حالیکه طلاب و رده های پائین روحانیت قم، قیام های ضد سلطنتی را که به انقلاب اسلامی ۲۲ بهمن منجر شد کلید زدند، مراجع سنتی صدر حوزه به جز روحانیونی انگشت شمار نه تنها از مبارزات ضد سلطنتی سالهای پس از کودتا  حمایت نکردند، بلکه با دربار، ساواک و موتلفه تماس و برنامه ریزی نزدیک داشته اند (همچنين کتاب خاطرات اسدالله علم)، روحانیونی که امام خمینی آنان را بدرستی وعاظ السلاطین خطاب کردند.
آیت الله خمینی خود از علمای سنتی حوزه گلایه داشت و در گفتاری میگویند وقتی به علما میگفتیم حوزه به اصلاحات نیاز دارد، میگفتند پس شما انگلیسی هستید، وقتی هم میگفتیم ما باید به عدالت اجتماعی توجه کنیم میگفتند شما کمونیست هستید.        
در کارزار مبارزات ضد شاه - ضد امپریالیسم در سالهای پس از قیام های خرداد ۴۲ امام خمینی خود را تنها یافت بطوریکه آیات عظام در تصميم به  تبعید وى به عراق اعتراضی به شاه و ساواک ابراز نکردند در حالیکه زندانهای رژيم پهلوی به تدریج از مبارزین چپ مذهبی شامل طلاب حوزه انباشته میشد.    
   
پیشینه ورود ولایت فقیه به قانون اساسی و هژمونی حوزه علمیه قم 
هرچند مراجع ارشد حوزه علميه قم هرگز به آیت الله خمینی روی خوش نشان نداده بودند، پس ازانقلاب ۲۲ بهمن حوزه به سرعت به فکر ادامه و تثبیت اقتدار و حکومت خود در سیستم جدید کشور افتاد. با وجود اينکه آيت اله خمینی جزوه ای تحت عنوان ولایت فقیه تألیف کرده بود اما اصراری بر شامل کردن این اصل در قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران نداشت. آقای منتظری به عنوان رئیس مجلس خبرگان بر افزودن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی پای فشرد و موفق به گنجاندن اين اصل شد.  ولایت محدود فقیه از جمله حق قضاوت، صدور فتوا در مسائل شرعی، اخذ وجوهات شرعی و رسیدگی به امور حسبیه از دیرباز در فقه امامیه مطرح و مورد بحث بوده که در ارتباط نزدیک با نهاد مرجعیت است. اما ولایت سیاسی فقیه مورد اجماع همه مراجع شیعه نیست، بدلیل اینکه شیعیان میتوانند مرجع خود را انتخاب کنند و از فتاوی سیاسی مرجع خود پیروی کنند و یا از پیروی از مرجع دیگر سر باز زنند.        
اما جمع قابل توجهی از مراجع از جمله حضرت آیت اله عظمی سیستانی بر این عقیده هستند که فقیه در فضیلت، شخصیّت دینی، اخلاقی و علمی همپای امام معصوم نیست. چراکه ولی فقیه، جدا از شخصیت حقوقی خویش، دارای شخصیت حقیقی نیز هست که از این نظر با دیگر مردم برابر است.       
در بازنگری قانون اساسی  پس از رحلت آيت اله خمینی در سال ۶۸ شرط مرجعیت از شرایط ولی فقیه حذف و عبارت مطلقه به آن اضافه و اختیارات وی گسترده‌تر شد (اصل ۵۷ و ۱۱۰ قانون اساسی). در بازنگری جدید اصل ۵ اینگونه تغییر کرد که:
در زمان غیبت حضرت ولی عصر در جمهوری اسلامی ایران "ولایت امر بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است"
پاراگراف آخر بخوبی نشان میدهد که کلمه ای از مقام "رهبری" وجود ندارد بلکه مقصود ازفقیه جامع الشرایط  رئیس حوزه علمیه است و نه رهبری.
 بدین ترتیب آقای خامنه ای رهبر است، اما ولی فقیه نیست . ایشان در هیرارشی مرجعیت شیعه دارای جایگاه میانی است، چندین آیت اله جامع الشرایط در حوزه قم مقامی به مراتب بالاتر از آقای خامنه ای دارند و به آسانی قادر هستند فتاوی ایشان را ملغی کنند.  در چندین مورد امور مذهبی آیات قم در مقابل آقای خامنه ای قد علم کرده و تلویحا رتبه نازلتر مرجعیتی اورا یاد آوری کردند، از جمله اعلام عید فطر رمضان ۱۳۹۹ که مراجع قم از اعلام پایان رمضان بوسیله رهبری پیروی نکرده و به نماز عید ایشان هم نیامده و خود در قم روز دیگری را عید اعلام کردند.       
یکی از اهداف مرکزیت اپورتونیست حتا، از طرح شعار "طرد ولایت فقیه"  مورد قبول و موجه  قرار گرفتن این شعار نزد افراد و جریانات غیر ایرانی است. در ترجمه انگلیسی عبارت ولایت فقیه چنین خوانده میشود:
  Clergies theocratic regime
 این نام به سلطنت کلیسای سازمان یافته کاتولیک قرون وسطا که اروپا زیر سلطه خشن و تباهکارش بود، اطلاق میشد.  چنین  توصیفی در ذهن یک خواننده غربی بلافاصله قرن ها حکومت تاریک پاپ، واتیکان و کاتولیکها را تداعی میکند و یاد آور تاریخ سراسر تباهی و جنایات کلیسای سازمان یافته در قرون میانه می یاشد.
آری مرکزیت اپورتونیست حزب توده ايران با طرح شعار "طرد رژیم ولایت فقیه" عملاً در کنار ارتجاع، در ضدیت با رهبری ضد امپریالیست ایران، به مراکز قدرت توطئه امپریالیستی و نو لیبرالیستی ابراز ارادت میکند.
پوریا اردیبهشت 1400